۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

نامه يكي از فرماندهان سابق جنگ به دكتر روح الاميني: عقلت را از دست داده اي!

عجب بساطي شده اين حفظ نظام. حفظ چي؟به والله قسم اگر محمد بروجردي زنده بود، يا پيش سازگارا بود يا در زندان جعفري. يكي ديگر از اين دشمنان اكبر گنجي است كه به گفته دخترم كاري كرده اند با اين انسان كه از خدا هم فرار كرده. حالا تو به آنها بگو دشمن. به فرض كه اينها دشمن هستند. خب اينها مي خواهند چه چيز تو را بگيرند كه تو ناراحتي؟ اگر فشارهاي اينها نبود، حتي همسرت هم نمي فهميد كه چه بلايي بر سر پسرش آورده اند. حالا همين ها شده اند دشمن و خواهان خون پسر تو و تو هم شده اي مدافع نظام. كدام نظام برادر؟ خجالت نمي كشي از اين حرف؟ كجايش را مي خواهي از دست دشمن نجات بدهي؟چند روز پيش كه در حضور رهبري حرفهاي جديدي مطرح كردي، فهميدم پاك عقلت را از دست داده اي. وقتي گفتي ما خاطرمان جمع است كه خون اين جوان پايمال نمي‌شود و رهبري در صف اول خونخواهي كشته هاست، دوباره زخمم تازه شد. چطور نمي خواهي بفهمي كه همه اين كارها به دستور رهبري بوده؟ چه جور من حالي شما بكنم كه قاتل پسرت شخص رهبري است.توقع نبود كه كلاس بي غيرتي و نامردي بگذاري آقاي روح الاميني. آقاي رزمنده سابق چرا بايد دلال بازي بكني؟حرف ديگري هم در حضور رهبري زديد كه بدتر از همه حرفها بود. گفتي حاضري به همراه جمع ديگري از دلسوزان نظام براي دلجويي از خانواده شهيدان اقدام كنيد. خيلي معذرت مي خواهم. واقعاً معذرت مي خواهم. بي غيرتي خودت يك طرف حالا كم مانده كه بروي آن بيچاره ها را هم مثل خودت بكني و بگويي هر چه بود تمام شد بچه هاي مردم را كشته اند و از آن طرف به قاتلها مي گويند اجركم عندالله اينور هم امثال شماها را خام كرده اند و مي گويند اجرتان با خدا و تحمل كنيد تا در فرداي قيامت اجرتان را بدهند. جمع كنيد اين مسخره بازي ها را. به خدا قسم حالم از هر چه استاد دانشگاه است به هم خورد. يك نفر با غيرت در آن جلسه نبود بگويد اين مزخرفات چيه كه مي گويي؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر