۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

و اينگونه بود چه گوارا

نوشته احمد بن بلا رهبر تاريخي جبهه رهائي بخش ملي (FLN)الجزاير ،اولين رئيس جمهور الجزاير مستقل(١٩٦٢) که توسط سرهنگ هواري بومدين(Houari Boumédiène) در ژوئن ١٩٦٥ سرنگون شد. رئيس جنبش براي دموکراسي در الجزاير(MDA).


در روزنه اکتبر ١٩٦٧،« ارنستو چه گوارا »که از شب قبل در اتاقکي در مدرسه « لا ایگه را» (La Higuera) در بوليوي زنداني شده بود، به قتل رسيد.زندگي کسي که ژان پل سارتر، او را کامل ترين انسان عصر حاضر ناميده بود، به اين صورت پايان يافت .زندگي انساني انقلابي که با اميد جوانمردانه تسکين درد هاي تنگد ستان، از آرژانتين تا گواتمالا، از کوبا تا کونگو و سرانجام بوليوي را درنورديده بود

در طي سالهاي ١٩٦٢ و ١٩٦٥ در الجزيره که در آن زمان پناهگاه تمامي ضد امپرياليست هاي جهان بود، رئیس جمهور احمد بن بلا بار ها با او ملاقات کرده بود.

بيش از سي سال است که «چه» وجدان ها را تلنگر مي زند. از وراي زمان و مکان، نداي «چه» را مي شنويم که پاسخ ما را مي طلبد.آري تنها انقلاب است که مي تواند از انسان موجودي نوراني بسازد.اين نوري که تشعشع آن، از بدن برهنه او، گسترده در عمق منطقه « نانکا اوازو» (Nancahuazu )، در عکس هاي چاپ شده در مطبوعات اقصا نقاط جهان نمايان بود.در حالي که پيام آخرين نگاه او، پيوسته هنوز هم در اعماق روان ما رسوخ مي کند.

«چه» يک قهرمان بود.اما قهرماني آگاه. با جسمي ضعيف شده از آسم. هنگامي که نزديکي حمله آسم، چهره او را زرد مي کرد، در ارتفاعات «Chrea » در بالاي شهر« Blida » همراهي اش مي کردم. کسي که خاطرات بوليوي(١) را خوانده باشد مي داند که «چه» با تني نحيف ، با مشکلات جسمي و روحي که در راه او وجود داشت ،مقابله مي نمود

ممکن نيست که از« چه» و روابط مخصوصي که ما را به هم مي پيوست، صحبت شود و سخني از کوبا به ميان نيايد. چرا که داستان زندگي او و اين کشور که وطن دوم اش محسوب مي شد در هم طنيده بود، البته پيش از آنکه او راهي جايي شود که انقلاب به آنجا فرا مي خواندش.

درست قبل از بحران بين المللي پائيز ١٩٦٢ بود که در رابطه با مسئله موشک ها و محاصره کوبا توسط آمريکا، با« چه» آشنا شدم.الجزايرتازه به استقلال دست يافته و اولين دولت آن تشکيل شده بود و من به عنوان رئيس اين دولت در سپتامبر ١٩٦٢ در جلسه اي در سازمان ملل متحد شرکت مي کردم که در آن قرار بود بصورتي نمادين پرچم الجزاير بر فراز مقر ملل متحد برافراشته شود. نشستي که پيروزي نبرد آزادي بخش ملي در کشور ما و ورود الجزايربه جرگه ملل آزاد را ارج مي نهاد.هيئت سياسي FLN تصميم گرفته بود که در پي سفر به سازمان ملل متحد، از کوبا نيز بازديد نمايم. اين امر بيش از يک بازديد، اداي ديني محسوب مي شد که نشاندهنده تعهد سياسي ما بود.الجزاير خواستار اعلام پشتيباني کامل خود از انقلاب کوبا بود، بخصوص در چنين لحظات دشواري از تاريخ اين کشور


صبح روز پانزده اکتبر١٩٦٢، به کاخ سفيد دعوت شده بودم.در آنجا گفتگوي مستقيم و پر شوري با رئيس جمهور، «جان فيتزجرالد کندي»، در مورد کوبا داشتيم.از ايشان با صراحت پرسيدم آيا شما قصد مقابله با کوبا را داريد؟ او ترديدي در مورد نيات حقيقي خود نشان نداد و پاسخ گفت: «خير اگر موشک هاي روس وارد عمل نشوند،بلي در غير اين صورت.»

کندي با اصرار سعي داشت مرا از پرواز مستقيم از نيويورک به کوبا منصرف کند تا جايي که از احتمال حمله ضد انقلاب کوبايي مستقر در ميامي به هواپيماي نيروي هوايي کوبا که قرار بود مرا به آن کشور ببرد سخن راند. به اين تهديدات که زياد هم در پرده نبود پاسخ دادم:«من يک Fellaga ( چريک الجزايري مبارزه راه استقلال) هستم و از تهديدات Harkis هاي (همدستان فرانسوي ها) الجزيره اي يا کوبايي بيمي ندارم»


روز شانزده اکتبر ، رسيدن ما به کوبا با استقبال مردمي وصف ناپذيري مواجه شد. دربرنامه سفر پيش بيني شده بود که به محض رسيدن هيئت ما، بحث هاي سياسي در مقر حزب در هاوانا آغاز شود.اما امور به نحو ديگري پيش رفت. هنوز چمدان هايمان را در جايي که قرار بود اقامت گزينيم به زمين ننهاده بوديم که با بهم زدن برنامه رسمي به گفتگو با« فيدل» ،«چه گوارا»،«رائول کاسترو» و ديگر رهبراني پرداختيم که ما را همراهي مي کردند.

در آنجا ساعت ها و ساعت ها با هم صحبت کرديم.من جزئيات ملاقاتم با رئيس جمهور کندي را به رهبران کوبا گزارش دادم.در پايان اين مذاکرات پر شور که بدور ميز هايي که کنار هم چيده بوديم انجام گرفته بود متوجه شديم که کل موضوعات را بررسي کرده ايم و ديگر جلسه در مقر حزب موردي ندارد.با توافق مشترک تصميم گرفتيم که مستقيما به برنامه ديدار از نقاط مختلف کشور بپردازيم

اين داستان نشان دهنده روابط کاملا غير رسمي است که از ابتدا مشخصه اصلي ضوابطي بود که انقلاب کوبا و انقلاب الجزيره را بهم پيوند ميداد و همچنين روابط شخصي خود من با «فيدل کاسترو» و« چه گوارا» را تعيين مي کرد. اين همبستگي به نحو تماشايي هنگامي تثبيت شد که اولين خطر جدي در رابطه با جنگ Tindouf در اکتبر ٦٣ انقلاب الجزاير را مورد تهديد قرار داد.ارتش جوان ما که تازه از نبرد رهائي بخش خارج شده و هنوز نه داراي پوشش هوايي بود (حتي يک هواپيما هم نداشت) و نه نيروهاي زميني، مورد حمله نيروهاي مراکشي واقع شد، آنهم در ناحيه اي که برايش نا مساعد بود.تنها شناختي که اين ارتش داشت روشي بود که در نبرد رهائي بخش بکار برده بود يعني جنگ چريکي

( Guerilla)



کوير و گسترده هاي برهنه آن با کوههاي Aurès وDjurdjura وشبه جزيره Collo يا Tlemcen که فضاي طبيعي ارتش ما بود و با تمامي منابع و راز هايش آشنائي داشت بود ، عميقا متفاوت بود.دشمنان ما تصميم گرفته بودند که شور انقلابی الجزاير را در هم بشکنند قبل از اينکه اين انقلاب آنقدر قدرتمند شود تا همه را به دنبال خود بکشاند


رئيس جمهور مصرجمال عبدالناصر به سرعت پوشش هوايي برايمان فرستاد و فيدل کاسترو، چه گوارا، رائول کاسترو و ديگر رهبران کوبايي يک گردان بيست و دو زرهي و چند صد سرباز(٢).آنها بسوي Bedeau و جنوب Sidi Bel Abbès راهي شدند.در آنجا با آنها ملاقات کردم. آنها آماده بودند در صورتيکه اين جنگ در ميان شن ها ادامه يابد به عرصه مبارزه وارد شوند


اين تانک ها داراي تجهيزات مادون قرمز بودند و مي توانستند در شب وارد عمليات شوند.اين دستگاهها از طرف روس ها در اختيار کوبا گذارده شده بود به شرط اينکه به هيچ عنوان در دست کشور ثالثي نيفتد، حتي دولت هاي کمونيست مانند بلغارستان. با وجود شروط مسکو و علي رغم ممنوعيات ها، کوبايي ها از فرستادن تانک هايشان به کمک انقلاب در خطر الجزاير دريغ نکردند.

در پشت پرده وقايع Tindouf نقش آمريکا واضح بود.ما مي دانستيم که هليکوپتر هايي که گروهان هاي مراکشي را حمل مي کردند، توسط خلبان هاي آمريکايي هدايت مي شوند.به همين دلايل همبستگي بين المللي بود که چندي بعد رهبران کوبايي در ماوراي اقيانوس اطلس، در آنگولا و جاهاي ديگر وارد عمل شدند. شرائط رسيدن گردان مسلح کوبا به الجزاير شايان توجه است چراکه بيش از هر سخني نشان دهنده مضمون روابط ما با آن کشور است


در اکتبر ١٩٦٢ هنگام ديدارم از کوبا، فيدل کاسترو مصمم بود که وعده کشورش براي کمک مالي اي به ميزان دو ميليارد فرانک قديمي را عملي سازد.بدليل موقعيت اقتصادي کوبا در آن زمان، قرار شد اين کمک بجاي ارز بصورت شکر فرستاده شود. با وجود امتناع من بدليل اينکه در آن زمان کوبا بيش از ما احتياج به شکر داشت، فيدل کاسترو گوش شنوا نداشت

تقريبا يک سال پس از اين گفتگو، يک کشتي کوبايي در بندر لنگر انداخت. علاوه بر شکر وعده داده شده، در مقابل شگفتي ما، بيست فروند تانک و صد ها سرباز کوبايي براي کمک به ما فرستاده شده بودند.رائول کاسترو برروي برگي که از دفتر دانش آموزي پاره کرده وهمراه محموله ارسال کرده بود ، در پيامي کوتاه همبستگي اش را اعلام مي کرد

مسلما نمي توانستيم اجازه دهيم که اين کشتي خالي برگردد، آن را از توليدات الجزايري پر کرديم و بنا به نظر سفيرJorgeSeguera چند اسب اصيل هم به آن ها اضافه نموديم.از اين پس يک مبادله غير تجاري تحت عنوان همبستگي بين دو کشور ما آغاز شد.و اين همبستگي به مرور زمان همراه با موقعيت ها و دشواري ها يکي از عناصر بکر روابط ما بود


«چه گوارا» بويژه ازمحدوديت هاي بي شماري که هر گونه عمل انقلابي واقعي را تضعيف مي نمايد، آگاه بود . همان محدوديت هائي که برهرتجربه اي، هرچند انقلابي، هنگامي که مستقيم يا غير مستقيم با قواعد شکست ناپذيربازار و منطق تجاري روبرو مي شود، تحميل گردد.او اين موضوعات را در ملاء عام در کنفرانس آفريقا-آسيا که در فوريه ١٩٦٥ در الجزيره برگزار شد،افشاء نمود. اضافه بر اين، شرايط ناهنجار منتج از ماجراي موشک هاي مستقر در کوبا و توافق بين اتحاد شوروي و آمريکا طعم تلخي باقي گذاشته بود. من هم در اين مورد مراوده بسيار سختي با سفير شوروي در الجزيره داشتم.مجموعه اين وقايع و موقعيت آفريقا اميد براي پتانسيل انقلابي عظيمي را بوجود مي آورد. تا آنجا که « چه» عقيده داشت که حلقه ضعيف زنجیره امپرياليسم در اين قاره است و بايد از اين پس نيرويش را در اين قاره متمرکز نمايد

سعي کردم تذکر دهم که شايد اين شيوه بهترين روش کمک به گسترش تجربه انقلابي در قاره ما نباشد. اگر چه يک انقلاب مسلحانه ميتواند و بايد پشتيباني خارجي داشته باشد ، اما بايد نيروهاي محرک هاي خاص و دروني خود را نيز که بتوان به آن ها اتکا کرد پرورش دهد. با اينحال «چه گوارا» بر تعهدي کامل و و همراه با حضور عيني در محل تاکيد داشت .او به کنگو برازاويل و آنگولا بار ها سفر کرد

او هواپيماي خصوصي را که مي خواستم در اختيارش بگذارم که تردد هايش را کمتر نمايان مي ساخت، نپذيرفت .در نتيجه من به سفراي الجزاير در کل منطقه خبر دادم تا در خدمت او باشند.او را در هر بازگشت از آفريقاي سياه ملاقات مي کردم و طي ساعات طولاني به مبادلات عقيدتي مي پرداختيم.هر بار او مجذوب شکوه شگفت انگيز فرهنگي اين قاره بود اما از روابط خود با احزاب مارکسيست کشورهايي که بازديد کرده بود رضايت چنداني نداشت. تجربه کابيندا( در آنگولا.م.) بعلاوه آنچه بعدا در جنگ چريکي در ناحيه Stanleyville سابق(٣)با آن مواجه شد، او را بسيار نا اميد کرده بود

به موازات جنبش «چه»، ما هم به اقدام ديگري براي نجات انقلاب مسلحانه غرب زئير دست زديم. با توافق با ژوليوس نيرره ، ناصر، سکوتوره(Sékou Touré)، جومو کنياتا (Jomo Kenyatta)، کوامه کرومه(Kwame Nkrumah)، موديبو کيتا (Modibo Keita) (٤) ، الجزاير با فرستادن سلاح بواسطه يک پل هوايي واقعي از طريق مصر، در اين جنبش شرکت مي کرد.اوگاندا و مالي کادر هاي ارتشي لازم را تامين مي نمودند. به پيشنهاد من در قاهره دور هم جمع شديم، نقشه نجات را طرح ريزي نموديم و در صدد اجراي آن بوديم که خبر مايوس کننده اي از سوي رهبران نبرد مسلحانه به ما رسيد. متاسفانه با وجود کوشش هايمان ، اقدامات ما دير به سرانجام رسيد و اين انقلاب توسط قاتلين پاتريس لومومبا در خاک و خون غرق شد

در طي يکي از سفر هايش به الجزيره ، «چه» تقاضاي «فيدل» را با من در ميان گذاشت.کوبا سخت تحت نظر بود.هيچ طرح جدي براي روانه کردن سلاح و کادر هاي ارتشي آموزش ديده در کوبا به آمريکاي لاتين ، امکان پذير نبود.آيا الجزاير مي توانست واسطه اين کار شود؟

مسافت مشکل بزرگي نبود بلکه حتي مي توانست تضمين کننده سريت عمليات باشد، امري که موفقيت اين کار پر اهميت در گرو آن بود.مسلما پاسخ من بي هيچ تاملي مثبت بود. بلافاصله سازماندهي ساختارهاي پذيراي جنبش هاي انقلابي آمريکاي لاتين در الجزاير زير نظر مستقيم «چه گوارا» آغاز شد

به سرعت نمايندگان کليه جنبش هاي انقلابي به الجزيره انتقال يافتند. همراه با « چه» بار ها به ملاقات آنها رفتم. در خانه بزرگي احاطه شده توسط باغي در بلندي هاي الجزيره، ستادي مرکب از کليه جنبش ها تشکيل شد.اين خانه را بصورت نمادين در اختيار آنها گذارده بوديم.اين خانه که ويلاي سوسيني نام داشت(Susini)، مکاني شناخته شده و نام آن با تاريخ اجين بود.در طي نبرد رهائي بخش ملي، اين مکان، مرکز شکنجه بود و تعدادي بي شماري از مقاومين مرد و زن در آنجا به قتل رسيد ه بود ند. روزي،« چه گوارا» به من گفت:«احمد، ضربه سختي به ما وارد شده، مردان آموزش ديده در ويلاي سوسيني ، در مرز فلان کشور و فلان کشور(نام آن کشور ها بيادم نيست) دستگير شده اند و بيم دارم که زير شکنجه اعتراف کنند».او بسيار نگران از افشاي راز محلي بود که در آن نبرد هاي مسلحانه تدارک ديده مي شد واز بر ملا شدن ماهيت واقعي شرکت هاي واردات و صادراتي که در آمريکاي جنوبي مستقر کرده بوديم هراس داشت


هنگام وقوع کودتاي نظامي نوزده ژوئن ١٩٦٥ که «چه » در باره آن به من هشدار داده بود، او ديگر از الجزيره رفته بود.رفتن او از الجزيره و سپس مرگ او در بوليوي و ناپديد شدن خود من به مدت پانزده سال را مي بايد در چارچوب ويژگي تاريخي آن زمان بررسي نمود.زماني که مرحله گردش به راست پس از نبرد هاي پيروزمند آزادي بخش محسوب مي شود گردشي که پس از قتل لومومبا ، بانگ ناقوس مرگ رژيم هاي مترقي جهان سوم ودر ميان آنها حکومت ناصر، سکوتوره، کرومه، کيتا و غيره...را بصدا در مي آورد

روز نه اکتبر ١٩٦٧ که با حروف آتشين در خاطر ما درج شده يادآور واقعه بسيار تلخي براي من که در آنزمان زنداني تنهائي بودم، است.هنگامي که راديوها خبر مرگ برادرم را اعلام مي کردند، دشمناني که در کنار هم با آنها مبارزه کرده بوديم، آواز شوم پيروزي شان را سر ميدادند. اما هر قدر از اين تاريخ دور ميشويم، علي رغم اينکه خاطره عصر مبارزه چريکي ای که در اين روز در« نانکا اوازو» (Nancahuazu) به آخر رسيد، در ذهن ما بي رنگ مي شود، يادگار« چه» بيش از پيش براي کساني که به مبارزه ادامه مي دهند و به آينده اميدوار هستند، زنده مي ماند. بيش از هميشه ، او در تار و پود زندگي روزمره آنان جاي دارد.چيزي از « چه» به قلب، به روح آنها وابسته است . مانند گنجي که در عميق ترين و غني ترين بخش سر به مهر هستي آنها جاي دارد و شعله شهامت را در آنان روشن زنده نگه مي دارد


روزي درماه مه ١٩٧٢، هياهوي بزرگي سکوت تار زنداني را که توسط صد ها تن سرباز نگهباني مي شد، درهم شکست. اين چنين بود که از حضور « فيدل» در آنجا اطلاع يافتم ، او در چند صد متري آن محل از يک مزرعه نمونه بازديد مي کرد و بدون شک نمي دانست که من در آن خانه مغربي دورافتاده، در بالاي تپه دربندم . خانه اي که فقط بام آن را بر فراز درختان مي توانست مشاهده کند. مسلما بدليل موقعيت پنهاني اين خانه بود که پيش از اين ارتش استعمار گر از آن به عنوان مرکز شکنجه استفاده مي کرد


در آن لحظه ، فوجي از خاطرات به ذهنم هجوم آورد. تعدادي از چهره ها همچون فيلمي که گذشت زمان، آن را کهنه کرده،يکي پس از ديگري از مقابل چشمانم مي گذشت. هيچوقت از زمانی که همديگر را ترک کرده بوديم، «چه گوارا» به اين حد در خاطرم زنده نبود

در حقيقت ، خاطره او هيچگاه همسرم و من را ترک نکرده بود. عکس بزرگ او همواره در روي ديوار زندان هاي ما آويخته بود. نگاه او شاهد زندگي روزمره ما ، شادي ها و مرارت هاي ما بود. اما عکسي ديگر،عکسي کوچک که در روزنامه اي بريده، بروي مقوايي چسبانده بودم و پلاستيکي آن را محافظت مي کرد، ما را در همه مسافرت هايمان همراهي مي کرد. آن عکس در نظر ما عزيزترين بود. امروز آن عکس در ماقينا (Maghina ) محل زادگاهم ، در خانه پدر و مادر پيرم که از اين دنيا رفته اند، جاي دارد .خانه اي که در آن گرانبهاترين خاطراتمان را قبل از تبعيد به امانت گذاشتيم.عکسي از« ارنستو چه گوارا»، بالا تنه برهنه، گسترده بر زمين با جسمي که آنهمه نورازآن تشعشع مي کند.آنهمه نور و آنهمه اميد

نخستین بیماران پارازیت های سپاه به مراکز درمانی مراجعه کردند

با طولانی شدن پارازیت‌های ماهوا‌ره‌ای به تازگی افرادی به مراكز درمانی مراجعه کرده اند كه بیماری آنها ناشی از اثرات تشعشعات پارزیت‌های ماهواره‌ای است. تشعشعاتی كه از حدود یك ‌ماه پیش بحث‌ پیرامون زیان های آن در کشور جریان دارد. هر روز بر شدت این نوع پارازیت‌ها اضافه می‌شود و اگر تا هفته گذشته امكان دیدن یك شبكه ماهواره‌ای بود، از این هفته تمامی شبكه‌ها به مدد این پارازیت‌ها، كاملا غیرقابل رویت است، از سوی دیگر عوارض آن بصورت بروز بیماری های ناشی از پارازیت قابل رویت شده است! هیچ مقامی حاضر به پذیر مسئولیت این پارازیت ها نیست و در این زمینه اطلاعاتی به مطبوعات نمی دهد. البته منظور مقامات غیر نظامی است، زیر تاکنون کسی از فرماندهان سپاه دراین باره سئوال نکرده است. یعنی از کانون اصلی ارسال این پارازیت ها و دارنده اصلی دستگاه های ارسال پارازیت. فرکانس پارازیت های ماهواره ای پر قدرت از فرکانس های مخابرات ایران گزارش شده است. مدیرعامل مخابرات ایران گفته است: ارسال پارازیت‌های ماهواره‌ای در حوزه مسئولیتی ما نیست چرا كه شرکت مخابرات تنها قادر به ارسال فرکانس‌های کمتر از 1800مگاهرتز است ولی فرکانس‌هایی که برای پارازیت‌های ماهواره‌ای ارسال می شود قدرتی به مراتب بیشتر از فرکانس‌های شرکت مخابرات دارد. فرکانس‌ پارازیت‌های ماهواره‌ای دارای طول موجی بیش از یک گیگا هرتز هستند که ارسال آنها خارج از توان شركت مخابرات است و اینكه ارسال پارازیت‌های ماهواره‌ای بسیار هزینه بر است و بودجه محدود شرکت مخابرات اجازه ارسال این پارازیت‌ها را به ما نمی‌دهد. گیجی و خستگی، ناشنوایی مزمن، التهابات و سرطان‌های پوستی، خونی، نخاع و اختلالات هورمونی (عقیم شدن مردان) و مشکلات باروری (در خانم‌های باردار) از جمله مواردی هستند که کارشناسان از احتمال بروز آنها در انسان بر اثر این پارازیت ها خبر می‌دهند. پیش از این نگرانی‌ها بیشتر ناشی از امواج رادیویی و تلویزیونی و امواج آنتن‌های BTS موبایل بود اما حالا امواج ارسالی روی ماهواره‌ها موارد قبلی را پشت سر گذاشته است.

احمدی مقدم: پلیس باید بر اینترنت نظارت کند

احمدی مقدم

به گفته آقای احمدی مقدم، پلیس باید بر اینترنت نظارت داشته باشد

اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی ایران خواستار نظارت بیشتر پلیس بر اینترنت شده ولی گفته که تلاش پلیس برای نظارت بر اینترنت موفقیت آمیز نبوده است.

به گزارش خبرگزاری کار ایران - ایلنا، آقای احمدی مقدم در حاشیه همایش سازمان های مردم نهاد ستاد مبارزه با مواد مخدر گفته است:"پلیس باید در فضای مجازی نظارت بیشتری داشته باشد اما هر بار که در این زمینه ورود کردیم، رسانه ها و افرادی که پز روشنفکری دارند حمله می کنند و ما عقب نشینی می کنیم."

نظارت مورد نظر فرمانده نیروی انتظامی بر فضای مجازی اینترنت بر "جابجایی مواد مخدر" تاکید دارد زیرا به گفته وی دو سوم موادی که نیروی انتظامی کشف می کند، از طریق روشهای اطلاعاتی است."

در سالهای اخیر بحث های زیادی در باره نظارت بر اینترنت در ایران مطرح بوده و "کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ" که نمایندگانی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی، وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات اعضای آن هستند، کار فیلترینگ را انجام می دهد.

آقای احمدی مقدم توضیح نداده که آیا پلیس فقط برای جلوگیری از قاچاق مواد مخدر باید بر اینترنت نظارت داشته باشد یا در زمینه های دیگری نیز می تواند فعال باشد.

بنابر گزارشهای رسمی، بیشتر از یک میلیون و دویست هزار نفر در ایران معتاد هستند و تریاک با ۳۳ درصد بیشترین ماده مصرفی در این کشور است.

هر ساله حجم زیادی مواد مخدر در ایران کشف می شود و مقامات ایرانی دلیل عمده افزایش قاچاق موادمخدر به ایران را بالارفتن کشت خشخاش در افغانستان می دانند.

پلیس ایران می گوید که تولید تریاک در افغانستان در سالهای اخیر افرایش یافته و در سال 2008 به 7هزار و 700 تن رسیده است.

بخش عمده تریاک جهان در افغانستان تولید می شود که در شرق ایران قرار دارد. مواد مخدر تولیدی در افغانستان عمدتا از طریق ایران به دیگر کشورها منتقل و بخشی از آن نیز در داخل ایران مصرف می شود.

به گفته آقای احمدی مقدم، با ورود نیروهای خارجی به افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم، تولید مواد مخدر 40 برابر شد و قیمت تریاک نیز شش برابر ارزان شده است.

پلیس ایران تلاش های گسترده ای را برای مقابله با قاچاق و مصرف مواد مخدر انجام داده و بر اساس گزارشهای رسمی سالانه نزدیک به یک هزار تن مواد مخدر کشف می شود.

ایران با داشتن ۹۵۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان و قرار گرفتن میان این کشور و اروپا، همواره یکی از راه های اصلی ترانزیت مواد مخدر افغانستان به جهان خارج بوده است.

از حدود هفت سال پیش که حکومت طالبان در افغانستان با حمله آمریکا و متحدانش از میان برداشته شد، تولید موادمخدر در این کشور رو به افزایش بوده و طرح های جلوگیری از کشت خشخاش در افغانستان به نتیجه امیدوارکننده ای نینجامیده است.

سه آمریکایی بازداشت شده به جاسوسی متهم شدند

شین باور (پایین، راست)، سارا شورد (بالا، راست) و جاش فتال در روز 31 ژوئیه دستگیر شدند

قوه قضائیه ایران اعلام کرد سه فرد آمریکایی که در تابستان سال جاری در نزدیکی مرز ایران و عراق دستگیر شده بودند به جاسوسی متهم شده اند.

این موضوع از سوی عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران در گفتگویی با ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلام شد.

آقای جعفری دولت آبادی جزئیات بیشتری در این باره اعلام نکرد اما گفت: " تحقيقات در مورد‌ اين سه نفر ادامه دارد و در فرصت نه چندان دوری درباره آنها اظهار نظر خواهد شد. "

دستگیر شدگان که هر سه از دانش آموختگان دانشگاه برکلی زیر مجموعه دانشگاه کالیفرنیا هستند، شین باور (27 ساله - Shane Bauer)، سارا شورد (31 ساله - Sarah Shourd) و جاش فتال (27 ساله - Josh Fattal) نام دارند و بیش از سه ماه قبل، در روز 31 ژوئیه (نهم مرداد) سال جاری دستگیر شدند.

در اولین واکنش آمریکا به خبر ایراد اتهام، هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا اتهام های وارد شده را رد کرد.

او گفت: "ما قاطعانه معتقدیم که هیچ شواهدی که هر گونه اتهامی را تایید کند وجود ندارد."

خانم کلینتون افزود: "ما از طرف این سه جوان تقاضایمان را تکرار می کنیک که دولت ایران عطوفت نشان دهد و این افراد را آزاد کند."

خانواده های این سه نفر در واکنش به اتهامات تهران در بیانیه ای نوشتند: "این ادعا که عزیزان ما ممکن است درگیر کار جاسوسی بوده باشند حقیقت ندارد."

آنها بار دیگر از مقام های ایرانی خواستند با نشان دادن عطوفت این سه نفر را آزاد کنند و از اینکه بازداشت آنها اینقدر طولانی شده است ابراز نارضایتی کردند.

خانواده و دوستان این سه نفر گفته اند که آنها در هنگام بازداشت در ناحیه ای کوهستانی در شمال عراق و در نزدیکی آبشاری معروف مشغول کوهنوردی بودند و بطور غیر عمدی وارد خاک ایران شده اند.

سفیر سوئیس که کشورش حافظ منافع آمریکا در ایران محوسب می شود، در روز جمعه 30 اکتبر (هشتم آبان) با این سه نفر دیدار کرد و از سلامتی آنها خبر داد.

با طولانی شدن دوران بازداشت این افراد، خانواده های این سه نفر حدود سه هفته قبل در روز 15 اکتبر (23 مهر) با مراجعه به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد تقاضای آزادی آنها را مجددا مطرح کردند.

تقاضای آزادی این سه نفر از سوی خانم کلینتون، چندمین تقاضایی است که از سوی مقام های آمریکایی برای آزادی این افراد مطرح شده است اما یک مقام وزارت خارجه ایران در روز هفتم سپتامبر (16 شهریور) اعلام کرده بود: "با توجه به حساسيت مقطع زمانی و مكانی بازداشت اين افراد، بررسی علت و يا علل اصلی و احتمالی ورود آن ها به خاک جمهوری اسلامی ايران از سوی نهادهای امنيتی در دست بررسی و امری زمان‌ بر خواهد بود.

میرحسین موسوی: حساسیت نسبت به فساد اقتصادی کم شده است

موسوی

موسوی: عده ای نفعشان بر این است که در این کشور اختلاف باشد

میرحسین موسوی در مصاحبه ای دیدگاه های خود را پیرامون سابقه رقابت های جناحی و شرایط کنونی جمهوری اسلامی بیان کرده است.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، که معمولا انتشار دهنده گزارش های مربوط به ترویج دیدگاه های آیت الله روح الله خمینی، رهبر سابق جمهوری اسلامی، و فعالیت های نهادهای مرتبط با اوست، متن مصاحیه ای با میرحسین موسوی را منتشر کرده که انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز و تایید این اقدام از سوی آیت الله خمینی محور آن را تشکیل می دهد.

آقای موسوی در این مصاحبه، علاوه بر ارزیابی این انشعاب و استقبال آیت الله خمینی از آن، دیدگاه های خود را در مورد برخی از مسایل جاری به خصوص وقایع بعد از انتخابات مناقشه برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری بیان می کند.

آقای موسوی، که در بخش عمده ای از دوره رهبری آیت الله خمینی و زمان جنگ سمت نخست وزیری را بر عهده داشت، در مقایسه شرایط آن زمان با وضعیت کنونی جمهوری اسلامی گفته است که "در حال حاضر یقینا خطرهای آن موقع را به آن شکل نداریم اما اینکه احساس می کنیم آسیب پذیرتر شده ایم، به نظر من عامل آن مشکلات داخلی است."

وی یکی دیگر از تفاوت های این دو دوره را حساسیت شدیدتر نسبت به فساد اقتصادی در تشکیلات دولت در دهه 1980 دانسته و گفته است که در آن زمان "اگر در سطح دولتی گفته می شد ده هزار دلار گم شده و تکلیفش روشن نیست و مشخص نیست کجا هزینه شده، ممکن بود منجر به سقوط دولت بشود در حالیکه الان بحث میلیاردها دلار هست ولی هیچکس حساسیت نشان نمی دهد."

میرحسین موسوی در این مصاحبه یادآور شد که در دوران نخست وزیری خود، با وارد شدن ارتش و سپاه پاسداران به حیطه فعالیت های اقتصادی مخالف بود و آن را باعث تضعیف قدرت نهادهای دفاعی و ایجاد فساد می دانست.

فعالیت اقتصادی سپاه پاسداران

وی افزوده است که "واگذاری پیمان های چند میلیارد دلاری به سپاه نه به نفع اقتصاد کشور است، نه به نفع سپاه و نه به نفع کلیت نظام و این رویکرد به تنهایی می تواند کشور را در معرض خطر قرار دهد."

احمدی نژاد و یکی از فرماندهان سپاه

موسوی اعطای قراردادهای اقتصادی به سپاه را به زیان این نیرو دانسته است

آقای موسوی گفته است که در سه چهار اخیر، ورود نظامیان به حوزه فعالیت های اقتصادی ابعاد وسیعتری یافته و این وضعیت باعث بروز مشکلاتی در میان مرده شده هر چند، به گفته وی، "فکر نکنیم که سپاهی عزیزی که در مرز های کشور شهید می شود نفعی از این برده است."

به گفته میرحسین موسوی، "این فعالیت اقتصادی برای خود شبکه ای ایجاد کرده و این شبکه، شبکه اقتصادی صرف نیست، مقاصد سیاسی هم دارد و این به نفع کشور نیست."

در مورد مشکلات اقتصادی فعلی، میرحسین موسوی گفته است که لایحه هدفمند کردن یارانه ها در اصل اندیشه بدی نیست اما حذف یارانه ها را بدون فراهم کردن زمینه مساعد باعث فشار و نارضایی مردم دانسته که می تواند آنان را رو در روی دولت قرار دهد.

میرحسین موسوی در مورد نقش قانون اساسی در ایجاد وحدت، با اظهار این نظر که در حال حاضر برخی اصول قانون اساسی پر رنگ شده و برخی دیگر کنار گذاشته شده، می افزاید "عدم اجرای درست قانون می تواند یکی از عوامل تفرقه باشد و از سوی دیگر اجرای متوازن آن می تواند همه را دور یک میثاق ملی جمع کند."

آقای موسوی در عین حال تاکید می کند که "خود قانون اساسی هم وحی نیست و اگر لازم باشد می تواند اصول آن مورد تجدید نظر قرار گیرد."

در حالیکه در تحولات پس از انتخابات، شماری از معترضان به نتیجه انتخابات از جمله تعدادی از مقامات ارشد سابق جمهوری اسلامی بازداشت شده اند، آقای موسوی گفته است که کسانی که، به گفته او، دارای "پرونده های بسیار آلوده ای" از دید آیت الله خمینی هستند، اعتراضات مردم را مرتبط با بیگانگان قلمداد کرده اند و این اتهام را غیر منطقی دانسته است.

به گفته آقای موسوی، نسبت دادن اعتراض مردم به بیگانگان به منزله بزرگ جلوه دادن نفوذ بیگانه در میان مردم است و افزوده "اگر بیگانه ها اینقدر بزرگ هستند که می توانند اینهمه آدم را به صحنه بیاورند، ما باید دستهایمان را بالا ببریم و از کل انقلاب اسلامی استعفا بدهیم."

میرحسین موسوی در این مصاحبه انحصار گروهی خاص بر تمامی مقامات و امکانات دولت را نادرست دانسته و نتیجه چنین روشی را "کرختی جذام وار" نظام توصیف کرده که باعث می شود بخش های از طرفداران انقلاب از آن جدا شوند.

آقای موسوی انگیزه جلوگیری از وحدت بین نیروها را قدرت طلبی دانسته و افزوده است که "یک عده ای نفعشان بر این است که در این کشور اختلاف باشد و دایره نظام و متن نظام روز به روز تنگ تر و لاغرتر شود.

اوباما عدم پاسخ سریع ایران را به اوضاع داخلی مربوط دانست

باراک اوباما

آقای اوباما تاخیر ایران را تا حدودی به شرایط داخلی این کشور نسبت داد

باراک اوباما گفته است اوضاع داخلی ایران باعث پیچیده تر شدن تلاش ها برای رسیدن به توافق میان ایران و قدرت های جهان بر سر مساله سوخت اتمی شده است.

رئیس جمهوری آمریکا در مصاحبه ای با خبرگزاری رویتر گفت که کشورش در چند ماه اخیر پیشرفت بیشتری به سوی عدم اشاعه اتمی در جهان در مقایسه با چندین سال گذشته داشته است.

او در این مصاحبه که در کاخ سفید انجام شد در مورد ایران گفت: "اما وقت خواهد برد، و بخشی از چالش موجود که با آن روبرو هستیم این است که به نظر نمی رسد کره شمالی و ایران از نظر سیاسی آنقدر وضع ثابتی داشته باشند که بتوانند در مورد این مسائل تصمیم های سریع بگیرند."

آقای اوباما گفت که آمریکا، بریتانیا، روسیه، فرانسه، چین و آلمان پیشنهاد "منصفانه ای" به ایران داده اند که به این کشور اجازه می دهد یک برنامه مشروع غیرنظامی اتمی داشته باشد و همزمان سوءظن ها در مورد تلاش این کشور برای ساختن سلاح های اتمی را فرونشاند. ایران می گوید برنامه اتمی اش صلح آمیز است.

براساس پیشنهادی که آژانس بین المللی انرژی اتمی تنظیم کرده ایران باید حدود 75 درصد از 1500 کیلوگرم اورانیوم غنی شده با غلظت پایین خود را برای غنی سازی بیشتر تا پایان سال میلادی جاری به روسیه بفرستد تا بعد این ماده برای تولید میله های سوختی برای یک راکتور تحقیقاتی در تهران به فرانسه منتقل شود.

ایران در روز اول اکتبر در گفت و گوهایی با قدرت های جهان در شهر ژنو سوئیس به طور اصولی با این طرح موافقت کرد اما بعدا با جزئیات آن مخالفت کرد. ایران می گوید نگران است سوختی که به خارج فرستاده شده هرگز به کشور بازگردانده نشود.

آقای اوباما گفت: "هرچند تاکنون آن نوع پاسخ مثبتی را که از ایران می خواهیم دریافت نکرده ایم، مثل همیشه حاضریم جامعه بین المللی را در پس این طرح قرار دهیم."

....بخشی از چالش موجود که با آن روبرو هستیم این است که به نظر نمی رسد کره شمالی و ایران از نظر سیاسی آنقدر وضع ثابتی داشته باشند که بتوانند در مورد این مسائل تصمیم های سریع بگیرند.

باراک اوباما

همزمان گلین دیویس، نماینده آمریکا در مقر آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین، گفته است که آمریکا مایل است به ایران وقت بیشتری برای تصمیم گیری در مورد طرح پیشنهادی آژانس اتمی دهد.

محمد البرادعی مدیرکل آژانس روز یکشنبه در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی آمریکایی گفت برای نجات طرح معامله هسته ای خود با ایران پیشنهاد تازه ای ارائه کرده است.

او گفت برای رفع بی اعتمادی ایران، تهران می تواند اورانیوم غنی شده خود را نخست به یک کشور ثالث مانند ترکیه بفرستد، تا در قرنطینه آژانس قرار گیرد. بعد در مقابل سوخت هسته ای مورد نیاز برای رآکتور تحقیقاتی تهران که توسط فرانسه و روسیه تهیه شده به ایران تحویل داده خواهد شد.

مقام های ترکیه به خبرگزاری رویتر گفته اند که مقام های ایران و ترکیه در حاشیه نشست اقتصادی سازمان کنفرانس اسلامی، در مورد این پیشنهاد گفت و گو کرده اند اما جزئیات آن را فاش نکردند. محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در این کنفرانس در استانبول شرکت کرد اما اکنون به تهران بازگشته است.

گلین دیوس گفت: "ما می خواهیم به ایران کمی فضا بدهیم تا روی این طرح کار کند. این برای آنها مساله ای دشوار است، که البته کاملا آشکار است، و ما به یک پاسخ مثبت و زودهنگام از سوی ایران امیدواریم."

سعید جلیلی نماینده ارشد ایران در مذاکرات مربوط به برنامه اتمی روز یکشنبه گفته بود که کشورش خواهان رسیدن به توافق در مورد ایران طرح "در حداقل وقت ممکن است". او تاکید کرد که ایران همچنان آماده ادامه مباحثات در مورد بسته پیشنهادی خود به قدرت های جهان است.

پیشتر هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا که در آلمان به سر می برد از ایران خواست این طرح را بپذیرد و گفت اگر رهبران ایران "از عمل به تعهدات خود بازمانند" عواقبی خواهد داشت.

کاخ سفید نیز بر این موضع گیری مهر تایید زد. رابرت گیبز سخنگوی کاخ سفید دوشنبه گفت: "اگر ایران در برداشتن گام هایی که می تواند برای نشان دادن مسئولیت خود در برابر جهان بردارد ناکام بماند، در آن صورت تحریم ممکن است ضروری باشد."

به گزارش رویتر خانم کلینتون نیز هشدار داد که ایران ممکن است یک فرصت واقعی برای بهبود روابط با جهان خارج را در صورت رد این طرح هدر دهد.

او هفته پیش تاکید کرده بود که نمایندگان آمریکا در مذاکرات اتمی با ایران تا "ابد" منتظر پاسخ ایران نخواهند ماند.

گایدو وسترول وزیر خارجه آلمان نیز در این کنفرانس خبری با خانم کلینتون گفت که صبر جامعه بین المللی "بی پایان نیست.