۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

اسماعیل صفاریان نسب کیست ؟این پولها به کجا می رفت ؟کابینه کودتا و سرداران میلیاردی به کجا می رفتند


همگان نام سردار میلیاردر را خوب بیاد دارید آقای "صادق محصولی" وزیر
فعلی کشور با بازداشتگاه اختصاصی منفی ۴ و سرداری که بدلیل مخالفت های
گوناگون نتوانست رای اعتماد مجلس را برای وزارت نفت دریافت کند
همانجائی که نفت قاچاق بفروش می رود و دلار زیر زمینی دریافت می گردد
این تازه اول کار است.


در سال ۱۳۸۴ طرحی در خصوص فروش نفت قاچاق و دریافت پول سیاه خارج از
سیستم بانکی بوسیله خامنه ای مورد تایید قرار گرفت گر چه در سال های
قبل از این هم این روال ادامه داشت و لی محورهای مختلفی در این راستا
فعال بودند تا اینکه با تشکیل ستاد ویژه ای بنام وجوه بیتی و همگام با
طرح های برون مرزی سپاه قدس و پیشنهاد قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس
کل مخازن خروجی قاچاق نفت و مواد مخدر بوسیله نفوذ قدرت خامنه ای به
دست تشکیلات سپاه قدس افتاد و کل ترانزیت مواد مخدر هم به اروپا از زیر
مجموعه همین تشکیلات بهره برداری می نمایند، در زمان های مختلف افراد
خاصی در سر پل های این روابط گمارده می شدند و گه گاهی هم آنها بوسیله
رفتار های گونان حذف می گردیدند تا اینکه پای سردار میلیاردر صادق
محصولی در سال ۱۳۸۳ به بخش مدیریت این تشکیلات باز شد و عمده دلیل این
امر و گزینش مدیریتی این فرد آشنائی ایشان به زبان آذری و موفقیت در
مدیریت مالی و شرکت های تحت امرش بود، مرکز اصلی این طرح در تبریز
پایه ریزی شده بود و صادق محصولی از عمده افرادی بود که توانسته بود به
زیر زمین این تشکیلات راه یابد و همه ایرانیان سقوط هلی کوپتر سپاه
پاسداران در مرز ایران و ترکیه و کشته شدن اکثر فرماندهان سپاه را خوب
بیاد می آورند که شروع کودتا و حذف رقیبان بود.

و همینجا ورود تیم کودتا رقم می خورد که کلیه صبقات تشکیلاتی سپاه را
اعم از سازمان اطلاعات سپاه و غیره تسخیر می نمایند دقیقا با برنامه
که پایه های برنامه های تیم کودتا را روز به روز مستحکمتر نمود و
محمود احمدی نژاد یکی از این کودتاچیان و حمالان این راه است که زمانی
در استان اردبیل مسئولیت فرمانداری را بر عهده داشت از همان زمان ها با
صادق محصولی به جهت داد و ستد های زیر میزی و سوابق زمان جبهه و جنگ
به هم گره خوردند و اینجاست که اسماعیل صفاریان نسب که از دوستان مشترک
محمود احمدی نژاد و صادق محصولی بوده و در این زمان هنوز عضویت رسمی در
سپاه پاسداران را دارد پا به عرصه تجارت و سیاست می گذارد و همزمان با
سفر به بیروت و دمشق و همکاری با سردار ملا عباسی فرمانده اسبق سپاه در
لبنان پایه های پولشوئی در لبنان را به مرحله عملیاتی در می آورند و در
این مسیر در ۵ سال گذشته میلیاردها دلار ارز قاچاق را به بیروت انتقال
داده اند و با هماهنگی با فردی در سازمان اطلاعات ترکیه بنام میمت با
پرداخت رسمی باج سبیل به سازمان اطلاعات ترکیه میت از مسیر ترکیه برای
ترانزیت مواد مخدر و دلارهای قاچاق استفاده می نمودند و بهره آن هم به
جیب کودتاچیان و بیت خامنه ای واریز می کردند و دلارها را به یورو با
۷۵ درصد قیمت تبدیل می نمودند تا اینکه این مسیر مسیری مطمئن برای این
کودتاچیان در آمد و با تفکر اینکه این راه همیشه و دائمی خواهد بود شکی
در خیانت طرف ترکیه ای به ذهن آنان راه نداد و در سالهای ۱۳۸۴ الی ۱۳۸۸
به تخمین فعلی سازمانهای اطلاعاتی حداقل ۴۹۰ میلیارد دلار از این مسیر
ترانزیت شده است که حداقل ۶۰ درصد آن یعنی ۳۰۰ میلیارد دلار آن به جیب
سرداران کودتا و بیت خامنه ای سرازیر شده است این پوالها صرف چه کاری
شده جناب رهبر ؟؟؟.


حالا با یک حساب سر انگشتی می توانید به نتیجه زیر رسید:


۱- حضرت نا مبارک خامنه ای در نماز جمعه فرمودند راه احمدی نژاد به راه
من نزدیکتر است؟ درست فرمودند نه؟


۲- خامنه ای اصرار به حذف رقیبان روحانی خود دارد و راه ورود امام
زمانش را در انباشته شدن دلارهای قاچاق نفت و ترانزیت مواد مخدر می
داند که در ترکیه و سوریه سرمایه گذاری شود همانگونه که تئوریسین آنها
سردار حسن عباسی در مصاحبه هایش رسما اعلام نموده؟


۳- خامنه ای و در راس آنها فرزندش مجتبی حکم و فتوای قطعی قتل و کودتا
را صادر می نماید؟


۴- سازمان اطلاعات ترکیه میت تصمیم به قطع رابطه و بازداشت دو محموله
آخری می گیرد که ۱۸.۵ میلیارد دلار ارزش دارد؟


۵- چرا آقای میمت تصمیم به عدم همکاری بیشتر گرفت و او واقعا کیست ؟
آیا او هم دست نشانده سازمان موساد اسرائیل بود؟ آیا موساد اسرائیل است که ریزش برگ درختان لبنان و سوریه و حتی ترکیه را هم محاسبه می
نماید از ۵ سال عملیات پولشوئی و ترانزیت مواد مخدر به اروپا بوسیله
تیم کودتای بیت رهبری ایران و احمدی نژاد بی اطلاع بوده؟ اگر نبوده چرا
گزارش ننموده آیا سازمان های اطلاعاتی اروپا منکر عدم بی اطلاعی این
موضوع می باشند؟ قاطعانه می گویم خیر و دلایلی محکم بر این موضوع دارم

56 سال پس از کودتای 28 مرداد مردم این بار، بموقع گریبان کودتاچی های 22 خرداد را گرفتند

کودتای 28 مرداد و 22 خرداد هر دو از درون و بنام قدرت حاکم انجام شد. شاه و دربار سلطنتی بنام دفاع از سلطنت مشروطه، اما در واقع برای سلطنت استبدادی کودتا کردند و علی خامنه ای و بیت رهبری بنام دفاع از نظام جمهوری اسلامی علیه جمهوریت نظام بعنوان بخش مهم انقلاب 57 کودتا کردند. هردو کودتا برای پایان دادن به آن چیزی صورت گرفت که بنام آن کودتا شده بود!

در هفته ای که گذشت 56 سال از کودتای 28 مرداد سپری شد . سالگرد این کودتای سیاه چه آموزش و درس هایی برای امروز ما دارد؟ مردم ما که امروز برای شکست کودتای 22 خرداد مبارزه می کنند و در واقع آن را تا اینجا به شکست کشانده اند، از کودتای 28 مرداد چه می توانند بیآموزند؟ شباهت ها و تمایزهای این کودتا با کودتای 22 خرداد در کجاست؟
کودتای 28 مرداد 32 با کودتای 22 خرداد 88 شباهت های زیادی دارد. هر دو کودتا از درون نظام و برعلیه بخشی از نظام انجام شد. مصدق جزیی از نظام شاهنشاهی وقت و نخست وزیر قانونی آن بود. همانگونه که میرحسین موسوی جزیی از نظام و رئیس جمهور قانونی آن باید می شد. کودتای 28 مرداد کودتای سلطنت علیه سلطنت بود. اما سلطنت استبدادی علیه سلطنت مشروطه. کودتای شاه و دربار علیه قانون اساسی انقلاب مشروطه بود. کودتای 22 خرداد هم کودتای حکومت اسلامی علیه جمهوری اسلامی بود. رهبر و بیت رهبری علیه قانون اساسی انقلاب بهمن.
کودتای 22 خرداد و کودتای 28 مرداد، برخلاف اکثر کودتاها که جریانی از بیرون دولت و از میان نظامیان برعلیه نظم و دولت موجود کودتا می کند، از درون دولت و نظام صورت گرفتند. کودتای 28 مرداد و 22 خرداد هر دو از درون و بنام قدرت حاکم انجام شد. شاه و دربار سلطنتی بنام دفاع از سلطنت مشروطه، اما در واقع برای سلطنت استبدادی کودتا کردند و علی خامنه ای و بیت رهبری بنام دفاع از نظام جمهوری اسلامی علیه جمهوریت نظام بعنوان بخش مهم انقلاب 57 کودتا کردند. هردو کودتا برای پایان دادن به آن چیزی صورت گرفت که بنام آن کودتا شده بود! با کودتای شاه، سلطنت مشروطه به خاک سپرده شد و کودتای علی خامنه ای اگر پیروز می شد و یا بشود، این جمهوری اسلامی است که به خاک سپرده خواهد شد.
برخلاف دیگر کودتاها، کودتای 28 مرداد و 22 خرداد هیچکدام برای بدست آوردن قدرت نبود، از ترس از دست دادن آن بود. این هر دو کودتا توسط کسانی انجام شد که در بالاترین مقام های مملکت بودند. هم شاه و دربار و هم علی خامنه ای و بیت رهبری از قبل هم در بالاترین مقام مملکتی و قدرت سیاسی قرار داشتند. آنان اما قدرت بلامنازع می خواستند و نه فقط قدرت.
کودتای 28 مرداد پیروز شد به دو دلیل:
نخست آنکه مصدق مردم را دعوت به مقاومت نکرد و در جبهه خود، یعنی جبهه ملی نیز پشتیبانان محکم و نیرومند نداشت.
دوم آنکه حزب توده ایران بدلیل پاره ای اختلافات درون دستگاه رهبری و اشتباه ارزیابی هایش از شرایط، دچار انفعال شد و نتوانست دربرابر کودتا مقاومت کند.
درس های کودتای 28 مرداد و تمایزهای آن با کودتای 22 خرداد از همینجا آغاز می شود. و این مهمترین بخش مسئله است. یعنی تجربه کودتای 28 مرداد 32 در خدمت شکست کودتای 22 خرداد 88.
نخستین عاملی که سد راه کودتای 22 خرداد شد، آن بود که میرحسین موسوی اشتباه دکتر مصدق را تکرار نکرد. او مردم را به مقاومت فرا خواند و همین امر تاثیر تعیین کننده در جلوگیری از پیروزی برق آسای کودتا و حتی شکست آن داشت.
اما در جبهه مقابل و بویژه در خارج از کشور، کسانی را می بینیم که 56 سال پس از کودتای 28 مرداد و 30 سال پس از انقلاب بهمن هنوز اشتباهات دوران نوجوانی جبنش انقلابی ایران در سالهای پس از سقوط رضاشاه را تکرار می کنند. هنوز عده ای بدون اینکه کمترین درکی از ماهیت جنبش مقاومت دربرابر کودتا داشته باشند، بدنبال شعار "سرنگونی جمهوری اسلامی" می دوند و آن را نشانه تعمیق یا رادیکالیزه شدن جنبش معرفی می کنند. اگر این عده بررسی عمیقی از تاریخ کشور ما، از اشتباه حزب توده ایران در آخرین روزهای مرداد 1332 کرده بودند هرگز امروز دنبال شعارهای به ظاهر رادیکال و در واقع کشنده نمی رفتند.
حزب توده ایران چرا دربرابر کودتای 28 مرداد منفعل شد؟ این مطلبی است که رهبری حزب توده ایران در مورد آن با شهامت بحث کرده و نتایج درست و عمیقی هم گرفته است. با اینحال هیچگاه به اندازه امروز و در مبارزه با کودتای 22 خرداد ماهیت این اشتباه برای ما ملموس و قابل درک نشده بود.
حزب توده ایران در هفته آخر سال 32 و پس از فرار شاه با شعار "جمهوری" به میدان آمد. چرا شعار جمهوری در آن مقطع و فاصله 25 تا 28 مرداد 1332اشتباه بود؟ برای آنکه ماهیت کودتا درک نشده بود. حزب توده ایران تصور می کرد که این کودتای سلطنت است و این درست بود، ولی نکته ای را که متوجه نشد همان بود که این کودتای سلطنت استبدای علیه سلطنت مشروطه است. در شرایط مرداد 1332 جنگ بین جمهوری و سلطنت نبود، جنگ بین مشروطه و استبداد بود. شکل جمهوری، ولو اینکه بطور کلی مترقی تر از سلطنت باشد ولی در آن زمان شعار جمهوری بر نبرد اصلی و واقعی جامعه پرده می انداخت. این تصور را ایجاد می کرد که مشکل سلطنت است، چه استبدادی و چه مشروطه. در حالیکه مسئله برعکس دقیقا این بود که سلطنت موجود مشروطه باشد یا استبدادی.
می توان اشتباه حزب توده ایران را با خیلی عوامل درک کرد یا توجیه کرد. مثلا اینکه حزب توده ایران حزب نوجوانی بود که تنها 12 سال از تاسیس آن می گذشت. از این 12 سال تقریبا نیمی از آن غیرقانونی بود. زمانی که حزب شعار جمهوری را دارد شاه از کشور فرار کرده بود. این شعار قبل از اینکه توسط حزب داده شود توسط گروه هائی از مردم داده شده بود. این سلطنت مشروطه هم که می گوییم با آنچه از سلطنت مشروطه می فهمیم خیلی فاصله داشت. در همان زمان دکتر مصدق، حزب توده ایران غیرقانونی بود. نیمی از رهبران آن محکوم به اعدام و فراری و بقیه به صورت مخفی زندگی می کردند. همان زمان در سراسر کشور حکومت نظامی برقرار بود و فرماندار نظامی بطور خودسرانه افراد را بازداشت می کرد، روزنامه ها را یکی پس از دیگری تعطیل و توقیف می کرد.
همه این توجیهات را می توان مطرح و دلایل اشتباه رهبری حزب را درک کرد. اما همه این ها باعث نشد که اعضای حزب در 28 مرداد دچار انفعال نشوند.
چرا اعضای حزب توده ایران در 28 مرداد منفعل شدند؟ اینکه مصدق دعوت به مقاومت نکرد و اگر حزب توده ایران به تنهایی وارد عمل می شد ممکن بود خود به کودتا متهم و سرکوب شود درست است ولی محاسباتی است که در سطح رهبری حزب وجود داشته است. ولی چرا بدنه حزبی در صبح 28 مرداد منفعل شد؟ زیرا این بدنه روز قبل با شعار جمهوری به خیابان آمده بود. در حالیکه مقاومت در برابر کودتای 28 مرداد به معنای دفاع از سلطنت در برابر سلطنت بود. مصدق نخست وزیر سلطنت بود و دفاع از مصدق به معنای دفاع از سلطنت و نخست وزیر قانونی آن در چارچوب نظام سلطنتی بود. ولی وقتی ما به این نتیجه رسیده ایم که سلطنت را نمی خواهیم و جمهوری می خواهیم برای چه باید از نخست وزیر سلطنت دفاع کنیم؟ بدنه حزبی که با شعار جمهوری به خیابان آمده بود چگونه می توانست وارد نبردی شود و برای آن جان و خون بدهد که در صورت پیروزی تازه نظام سلطنتی و یک نخست وزیر سلطنت طلب را بر سر قدرت حفظ می کرد؟ حزب توده ایران با شعار جمهوری می خواست مصدق را یک گام به پیش برد اما درواقع نیروی خود را یک گام به عقب برد. نبرد غیرعمده بر سر سلطنت و جمهوری را جایگزین نبرد عمده بر سر مشروطه و استبداد کرد و در نتیجه نیروی خود را از نیرد اصلی غافل و بدینسان منفعل کرد.
می بینیم که حوادث تا چه اندازه به امروز ما نزدیک است. این نیرویی که امروز در میهن ما دربرابر کودتای 22 خرداد مقاومت می کند در واقع از جمهوری اسلامی دفاع می کند. اگر این جنبش مقاومت در نبردی که برضد کودتا به راه انداخته پیروز شود در نهایت چه می شود؟ در نهایت جمهوری اسلامی دارای رییس جمهوری می شود که مطابق قانون اساسی آن انتخاب شده است. همانگونه که اگر مردم دربرابر کودتای 28 مرداد مقاومت می کردند در نهایت کشور دارای نخست وزیری مطابق قانون اساسی سلطنت مشروطه می شد. اما اگر هدف سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. دیگرچه فرقی دارد که رئیس این جمهوری اسلامی چه کسی باشد؟ موسوی یا احمدی نژاد یا هرکس دیگر؟
از روز روشن تر است که پشت شعار سرنگونی جمهوری اسلامی خود ستاد کودتا قرار دارد برای آنکه می خواهد مردم را در جنبش مقاومت خود در برابر کودتا منفعل کند. بگوید که جمهوری اسلامی همین دستگاه موجود است با امثال احمدی نژاد ها و صادق محصولی ها و مجتبی خامنه ای ها و نه امثال موسوی ها و خاتمی ها و کروبی ها و همه آنانی که جمهوری اسلامی را منطبق با قانون اساسی و اصول دمکراتیک درک می کنند. شعار سرنگونی جمهوری اسلامی می خواهد بگوید که موسوی و خاتمی با احمدی نژاد و خامنه ای فرقی ندارند. هرکدام از آنان که سر کار باشد این جمهوری اسلامی است که برقرار مانده است. پس چرا مردم بیهوده مقاومت می کنند و جان خودشان و جوانانشان را بر سر آمدن یکی و رفتن دیگری بگذارند؟ ستاد کودتا با تبلیغ شعار سرنگونی جمهوری اسلامی پس از 56 سال می خواهد تجربه 28 مرداد را تکرار کند. در حالیکه مردم ما به حق و به جان ایستاده اند تا آن تجربه یک بار دیگر تکرار نشود.
تجربه 28 مرداد یک بار دیگر امروز را به ما یادآور می شود. جنگ امروز میان جمهوری اسلامی و غیرجمهوری اسلامی نیست. جنگ امروز میان جمهوری اسلامی منطبق و متعهد به قانون اساسی با حکومت اسلامی ناقض قانون اساسی است. همانگونه که در مرداد 32 جنگ نه میان سلطت و جمهوری بلکه میان سلطنت منطبق با قانون اساسی مشروطه و سلطنت استبدادی ناقض قانون اساسی بود. امروز پس از 56 سال نبرد همچنان بر سر آزادی و استبداد، دمکراسی و دیکتاتوری است. تعمیق جنبش امروزما آگاه شدن مردم در اهمیت و الویت این نبرد است.

آیت الله منتظری مسئولین به خود آیند پیش از سقوط خود و نظام

پاسخ آيت الله العظمى منتظرى به نامه 293 نفر از روشنفكران و نخبگان:

در رابطه با نامه ارسالى مورخ ‏88/6/1‏،‏ ‏ضمن قدردانى و ارج نهادن به ايثارگرى و شهامت و پايدارى شما و ملت‏ ‏بزرگوار و عزيز ايران، معروض مىدارم كه اينجانب بارها تذكرات و‏ ‏پيشنهادهايى را براى بيرون رفتن از اين بحران ويرانگر ارائه نموده ام، ولى‏ ‏ظاهرا حضرات براى رسيدن به مقاصد دنيوى خويش چنان چشم و گوش و‏ ‏دل بر حقايق بسته اند كه نه مىبينند و نه مىشنوند. از آنجا كه هنوز‏ ‏مبارزات با رژيم گذشته در اذهان بسيارى از افراد زنده است و در ميان‏ ‏سردمداران حكومتى بعضا كسانى هستند كه خود طعم شكنجه و زندان و...‏ ‏را چشيده اند اينجانب هنوز نا اميد نيستم و اميدوارم تا كاملا دير نشده‏ ‏مسئولين امر به خود آيند و بيش از اين وجهه نظام جمهورى اسلامى را در‏ ‏بين توده هاى زجر كشيده و سيلى خورده ايران و در سطح جهانى خدشه دار‏ ‏نكنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.

‏اميدوارم مسئولين امر از اين راه انحرافى كه در پيش گرفته اند دست‏ ‏برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استيفا نمايند، خسارات را جبران‏ ‏نموده و بى گناهان را بيش از اين در زندان نگه ندارند، و با پايان دادن به‏ ‏سناريوهاى نمايشى دادگاهها و پخش اعترافات آنچنانى بيش از اين قضاء‏ ‏اسلامى را مسخره نكنند; و يا لااقل شجاعت اين را داشته باشند كه اعلام‏ ‏كنند اين حكومت نه جمهورى است و نه اسلامى و هيچ كس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.‏