۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

گاردین: وزیر زن از تاثیرات رهنورد است


روزنامه گاردین بریتانیا با چاپ گزارشی به تاثیرات حضور دکتر زهرا رهنورد همسر میر حسین موسوی در کمپین تبلیغاتی میر حسین موسوی پرداخته است.

در این مطلب آمده است : " در تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی هیچ گاه سابقه نداشته است که همسر یک رجل سیاسی این قدر به کمپین تبلیغاتی همسرش کمک کرده باشد و دارای نقش سیاسی باشد تا جایی که بسیاری در ایران خانم رهنورد را با میشل اوباما بانوی اول آمریکا مقایسه می کنند.

گاردین می نویسد : " تاثیراتی که رهنورد بر عرصه سیاسی ایران بر جای گذارد آن قدر بود که محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم را وادارد تا علی رغم مخالفت طرفداران متعصبش ، 3 زن را به کابینه خود وارد کند . در واقع احمدی نژاد که در جریان رقابت های انتخاباتی هیچ سخنی از به کار گرفتن وزیر زن به میان نیاورده بود ، ایده دو رقیب انتخاباتی اش مهدی کروبی و محسن رضایی را که وعده معرفی وزرای زن را در کابینه شان داده بودند ، " کپی برداری " کرده است .

آسیه امینی فعال حقوق زنان درباره معرفی وزرای زن از سوی احمدی نژاد گفت : " این اقدام احمدی نژاد نتیجه فشارهای مستمر جنبش زنان به نظام حکومتی ایران است " .

گاردین در ادامه در توصیف جنبش زنان ایران می نویسد : " جنبش زنان ایران قدرتمندانه در جریان اعتراضات مسالمت آمیز به نتایج انتخابات نقش خود را ایفا کرد و ندا آقا سلطان تبدیل به نماد این جنبش شد که عکس و فیلم او به سرعت میلیون ها انسان را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داد.

Iran Police Prevent Protest Over Closed Daily - Witness

to the dictator" on Monday after police prevented a protest rally in front of the building of a reformist daily which says it has been temporarily closed down, a witness said.

Police at the scene in central Tehran prevented the demonstrators from gathering outside the offices of the Etemad-e Melli newspaper of leading reformist Mehdi Karoubi, the witness said.

"They tried to gather in front of the building but police did not let them and asked them to leave," the witness told Reuters, declining to be named.

"While leaving they started to chant 'death to the dictator'. When police followed them, they started to run," the witness added, estimating the number of demonstrators at up to 60.

Karoubi, a cleric, came fourth in the disputed June 12 presidential election. He and the moderate runner-up, Mirhossein Mousavi, say the vote was rigged to secure hardline President Mahmoud Ahmadinejad's re-election. Ahmadinejad denies it.

The website of Karoubi's party, which is also called Etemad-e Melli (National Trust), said the newspaper was closed down late on Sunday on the orders of the prosecutor's office.

The newspaper's managing editor, Mohammad-Javad Haqshenas, said he did not know whether it could be published again on Tuesday.

Tehran prosecutor Saeed Mortazavi denied Etemad-e Melli had been banned, saying technical problems had prevented it from being published on Monday, the semi-official Mehr News Agency reported.

به یک زوج هموطن مسیحی


به گزارش شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان، یک زوج هموطن مسیحی که نام ها و مشخصات آنان درfcnn محفوظ است در سال ۱۳۸۴ به همراه جمعی از ایمانداران در کلیسای خانگی واقع در گوهردشت که در حال تعلیم انجیل و مراسم نیایش و پرستش بودند ، توسط مأموران نیروی انتظامی بازداشت و دستگیر گردیدند . پس ازگذشت حدود ۲ سال پرونده قضایی آنها در تیر ماه ۱۳۸۶ به دادگاه انقلاب ارجاع گردید . اتهاماتی که قاضی دادگاه در پرونده به آنها اشاره نمود عبارت بوده ازحضور در مناسک کلیسایی خانگی (زیرزمینی) که از دید حکومت غیرقانونی تلقی شده و نیز حکم ارتداد بر هر دو تن محرز شده است.

بنا بر این گزارش ، این زوج مسیحی ۷ سال پیش تصمیم به ازدواج گرفته و چون آن خواهر، از شهروندان مسیحی و از زمینه آشوری بوده و همسرش از شهروندان عادی غیر اقلیت بشمار می رفته است، از این رو کلیساهای ایران بر اساس ضوابط داخلی شان( ! ) در آن زمان از پذیرش ایشان بمنظور امر پیوند مسیحی خودداری ورزیده و ناگزیر زوج نامبرده بجهت امر مورد نظر به عقد و ازدواج به شیوه اسلامی پرداخته و بسنده نمودند. انجام عقد اسلامی از نظر دادگاه های انقلاب برای یک شهروند اقلیت دینی به منزله " گرایش به اسلام از سوی آن فرد می باشد ." اما اعتراف آن خواهر در برابر قاضی مبتنی برمسیحی بودن و ماندن در اصول اعتقادی بر پایه مسیحیت خود، از منظر دادگاه به نشانه باز گشت از اسلام تلقی شده و نیز در آن هنگام از سوی دادگاه حکم ارتداد برای آن شخص (مسیحی) در نظر گرفته می شود. این حکم برای همسرش نیز که پیش از ازدواج، به مسیحیت گرویده بوده نیز صادق است.

طبق نظر دادگاه تا زمان اعلام نتیجه، ایشان موظف گردیده تا در روزهایی معین به دفتری مشخص مراجعه نموده و حضور خود را در حوزه استحفاظی از پیش تعیین شده اعلام دارند. این ساختمان فاقد هرنوع تابلو خاص بوده(!) و مأموران با لباسهای شخصی در آنجا حاضر و به کار اشتغال دارند. در آخرین نوبت مراجعه، ایــشان از سـوی یـکی از مأمـوران ـ که وی در آن محل به لقب حاج آقا شهرت داشته(!) ــ مورد اذیت و آزار و نیزهتک حرمت قرار گرفته که در پی آن رویداد، ترس و وحشتی عمیق در آنان پدیدار شده که بدنبال آن واقعه تصمیم عدم مراجعه مجدد از آن زوج نامبرده اتخاذ می گردد.

در شهریور ماه ۱۳۸۶ ، به دلیل خودداری از رفتن به محل دفتر مربوطه جهت اعلام حضور، پس از گذشت چند روز شش تن از مأموران امنیتی که از دو زن وچهار مرد متشکل بوده اند، با در دست داشتن برگه حکم قضایی دادگاه مبنی بر اجرای حکم به منزل زوج مذکور آمده و در همانجا حکم شلاق را اجرا کردند!!!

طبق آخرین گزارش در حال حاضر این خانواده از نظر روحی شرایط مناسبی ندارند و از عموم هموطنان و عزیزان و ایمانداران مسیحی می خواهیم تا جهت آرامش ، سلامتی ، و حفاظت این عزیزان در دعاهای خود آنان رابیاد آورند .

Sentence of whipping , and assaulting an Iranian


A Christian couple were sentenced to be whipped and were announced Mortad by the Justice Court Of Revolution for attending a home based church and having devotional time.

A Christian couple were sentenced to be whipped and were announced Mortad by the Justice Court Of Revolution , for attending a home based church and having devotional time.


FCNN_ An Iranian Christian couple ( their names are kept confidential in FCNN ) were arrested along with other believers on Sep. 21.2005 by the Government agents. They had gathered in a

house in a town northwest of Tehran

( Gohar dasht ) for their regular prayer and

devotional time.

After about two years , on July 2007 their case was submitted to the Court of Revolution , brach 3.

According to the report , this Christian couple decided to marry seven years ago , but because of some boundaries in Iranian Churches regarding the rules of Marriage

between ex-Muslims and other ethnics in Iran, they were rejected a Christian legal certificated wedding ceremony , so they decided to have their wedding outside the church by the Islamic Law.

The woman was born a Christian in an Assyrian-Iranian family and the man was converted to

Christianity long before they married.

According to the Court of Revolution , wedding of non-muslims by the Islamic Law is equivalent to conversion to Islam. So , the confession of faith in Christ before the Judge by the wife was an indication of turning to christianity again , therefor she was announced a Mortad ( a person who turns away from Islam, in this case the sentence is death).

The same was with the husband.

According to the Court they had to present themselves to the Authorities on a regular basis and sign a paper until the court decides the punishment. The building they had to go to is located on somewhere near the Azadi Square . The only people in that building were civic agents.

The last time the wife was present there to make a signature , one of the agents ( who was called Haj Agha , a clergy man ) sexually abused her . As a result she was so terrified that

she decided not to go back there again , not even for a signature!

After few days , on September 2007 , two female and 4 male agents go to this couple's house and by showing them an official letter from the Court , execute the sentence of whipping right there in their house.

According to the latest news , this couple are under a high mental pressure right now.

We would like to kindly request all Iranians and believers in Christ all over the world to pray for peace , health , and protection of this family.




دستگیری ها را متوقف و زندانیان را آزاد کنید

صد و بیست و یک نفر از استادان دانشگاه و پزشکان برجسته کشور با ابراز نگرانی درباره سلامت جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی جامعه، از رفتارهایی که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، منجر به تهدید سلامت جامعه شده است، انتقاد کردند و خواستار جبران لطمات روانی و جسمانی شهروندان شدند.

امضاکنندگان این بیانیه که در میان آنها نام پزشکان و جراحان صاحب نام و حاذق کشور به چشم می خورد، با تکیه بر دانش علمی و تجربه خود، راهکار جبران آسیب ها را شناسایی و محاکمه عاملان حوادث اخیر، عدم پخش دادگاه ها از تلویزیون، توقف دستگیری ها و آزادی هرچه سریع تر زندانیان را دانسته اند.
در این بیانیه که علاوه بر امضای 121 استاد دانشگاه و پزشکان کشور، مورد حمایت جمع کثیری از دانشگاهیان هم قرار گرفته، آمده است: "نظر به اهمیت و نقش بی نظیر انسان سالم در تامین توسعه پایدار و عادلانه در کشور بی شک اگر این سرمایه انسانی و اجتماعی نادیده گرفته شود و یا کم انگاشته شود شیرازه نظام ملی در معرض آسیب و تهدید جدی قرار خواهد گرفت. ملت فهیم و معزز ایران روز جمعه بیست ودوم خردادماه 88 فارغ از تعلقات و گرایش های فکری و سیاسی، صرفاً با استناد به ضرورت بهره گیری از حقوق شهروندی شان برای تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی کشور با شور و شوقی وصف ناپذیر در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری مشارکت جسته و قدرت ملی ایران را در عرصه بین المللی نشان دادند. مردم هوشمند ما با حضور شکوهمند خویش در این انتخابات به تکلیف شهروندی عمل کرده و صبغه جمهوریت نظام سیاسی کشور را بیش از پیش تقویت نمودند. به یقین این امید نیز در رخسار ملت مشهود بود که به سیاق سابق خواهان پاسداری از آرای خود هستند و بر آنند که دستاورد حضورشان آنان را در رسیدن به جامعه یی آزاد یاری رساند. با اظهار تاسف از حوادث غمباری که به موجب ضعف تدبیر و خروج از انصاف و داد در تامین حقوق حقه بخش عظیمی از رای دهندگان رخ داد، متاسفانه شاهد آن هستیم که شیرینی مشارکت فوج فوج آحاد قشرها و گروه های اجتماعی در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به کام همه اعم از مردم و مسوولان تلخ شد. رفتار مسوولان و برخی از افراد و گروه های غیررسمی، سبب توهین به حرمت منتقدان و معترضان شد و در بسیاری از موارد، آسیب های جسمانی و روانی شهروندان را در پی داشت و سلامت مردم را به مخاطره افکند. امضاکنندگان این بیانیه به سبب دانش خود در حوزه پزشکی، به شدت نگران لطماتی هستند که به سلامت جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی شهروندان و جامعه وارد می شود. بلاشک علاوه بر بازداشت شدگان معترض که در معرض برخوردهای فیزیکی و روحی قرار می گیرند، سایر مردم نیز به موجب حس محبت به هموطنان دچار آسیب روانی و اجتماعی می شوند. چگونه می توان به دنبال بسیج همه امکانات، ظرفیت ها و قابلیت ها برای جامه عمل پوشاندن و تحقق توسعه و عدالت بود لیکن از بدیهی ترین لوازم آن که حضور انسان سالم در جامعه سالم است چشم پوشی نمود؟"

امضاکنندگان این بیانیه عبارتند از: دکتر رضا ملک زاده، دکتر علی نوبخت، دکتر سیدعلی ملک حسینی، دکتر حسن عارفی، دکتر مسلم بهادری، دکتر مصطفی معین، دکتر بهروز برومند، دکتر مسعود کنزی، دکتر احمدعلی نوربالا، دکتر محمدرضا ظفرقندی، دکتر محمدحسین ماندگار، دکتر اصغر آقامحمدی، دکتر بهزاد آرمین، دکتر علی امامی میبدی، دکتر غلامرضا انصاری، دکتر فرساد ایمانی، دکتر حسن ارگانی، دکتر محمدعلی بیطرف، دکتر فرهاد بی نیاز، دکتر حسین بنازاده، دکتر ملیحه برازنده، دکتر علی پورفتح الله، دکتر علی جوادزاده، دکتر کوروش جعفریان، دکتر انوشه حقیقی، دکتر رضا فریدحسینی، دکتر جمشید حاجتی، دکتر مرتضی خسروآبادی، دکتر مرتضی خیرآبادی، دکتر عبدالرضا شیخ رضایی، دکتر اصغر رامیار، دکتر جهانگیر رافت، دکتر هادی روزبه، دکتر علی حاج زینعلی، دکتر فریدون سیامک نژاد، دکتر میرمصطفی سادات، دکتر عباس سلیمانی، دکتر رسول میرشریفی، دکتر کاظم آشفته، دکتر ابوالقاسم اباسهل، دکتر زهرا احمدی نژاد، دکتر مصطفی آقامحمدی، دکتر رحیم آقازاده، دکتر حسین برادران، دکتر محمد بیات، دکتر حسین علی بخشی، دکتر فرشته بقایی، دکتر مرتضی تقوی، دکتر سیدعلی جزایری، دکتر محمدمهدی حفیظی، دکتر ایرج حریرچی، دکتر اکبر حسینی، دکتر سیدمحمدرضا خاتمی، دکتر محمدرضا خواجوی، دکتر شهاب دولتشاهی، دکتر خسرو رهبر، دکتر احمدرضا روفیگری، دکتر هوشنگ امیررسولی، دکتر علی زمانی، دکتر سعید سمنانیان، دکتر جواد سلیمی، دکتر علی کاظمی سعید، دکتر مجتبی سالاری فر، دکتر صدیقه شمس، دکتر علی شکوری راد، دکتر شهبازخانی، دکتر ابوالفضل شجاعی فر، دکتر محمدعلی صحرائیان، دکتر عباس صابری، دکتر سیاوش صحت، دکتر محمد طائب پور، دکتر علوی، دکتر جمشید علیزاده، دکتر هادی غفرانی، دکتر سهیل فدایی، دکتر جعفر فره وش، دکتر حسین فروتن، دکتر سیدمحمد قدسی، دکتر زرین تاج کیهانی دوست، دکتر عباس کبریایی زاده، دکتر مرتضی کلهر، دکتر کلانی، دکتر لیلی کوچک زاده، دکتر محمدصالح گنجویان، دکتر مجتبی میری، دکتر مجید معینی، دکتر محمود معتمدی، دکتر افلاطون مهرآئین، دکتر داود منادی زاده، دکتر محمدرضا نیکوبخت، دکتر اتابک نجفی، دکتر شاکری، دکتر محمد شیرانی، دکتر کوروش شهبازی، دکتر محمدعلی صدیقی گیلانی، دکتر سعید صادقیان، دکتر وحید ضیایی، دکتر محمدرضا عباسی، دکتر عزت الله عبدی، دکتر محبوبه حاج عبدالباقی، دکتر حسین فائزی پور، دکتر فیروز فصیحی، دکتر علیرضا فرزاد، دکتر حسین قلیچ نیا، دکتر عسگر قربانی، دکتر علیرضا کریمی یزدی، دکتر محمد کاخکی، دکتر رضا رئیس کرمی، دکتر کریمیان، دکتر ابراهیم کسائیان، دکتر محمدقاسم محسنی، دکتر علی میرمظفری، دکتر علیرضا مفید، دکتر مجتبی مجتهدزاده، دکتر فریدون معماری، دکتر رسول میرشریفی، دکتر ایرج نجفی، دکتر منصور نصیری کاشانی، دکتر فرهاد واعظ زاده، دکتر محمدرضا یزدان خواه، دکتر علی یعقوبی و....

در بند 209 هیچ چیز خصوصی نیست

سمیه نصرتی، روزنامه نگاری که نیمه شب اول تیر ماه در منزل خود بازداشت شده بود، پس از 40 روز زندان انفرادی در بند 209 اوین آزاد شده است. او که دبیر اتاق خبر ستاد تهران میرحسین موسوی در انتخابات اخیر بوده، پس از آزادی در وبلاگ خود به روایت روزهای بازداشت و نوع بازجویی هایش پرداخته است. این در حالیست که افراد ناشناسی در بخش نظرات کاربران با نوشتن سخنانی تهدیدآمیز، خطاب به او نوشته اند: "زبون باز کردی. دوباره هوس کردی بری اون تو. به زودی می برمت" و "نگرانش نباش به زودی می ری پیشش. "

او که پس از آزادی در وبلاگش، دست نوشته های ساده، نوشته بود "کلاس درس در اوین تعطیل شد" در آخرین مطلب خود نوشته است: "از درد پهلو به خود می پیچم. از نگاههای زندانبان معلومه که دلش برایم سوخته. لیوان را برمی دارد و به طرفم می گیرد. چادر را نمی توانم به تنهایی در بیاورم. چند لیوان بر روی لبه دستشویی است. یکی متعلق به مهتاج پاکروان، یکی هم در گوشه دیگر است(اسمش را به یاد نمی آورم) و یک لیوان شکسته بر روی زمین افتاده. روی لیوان با ماژیک آبی رنگ درشت نوشته شده... «هنگامه شهیدی». حدسم به یقین تبدیل می شود... هنگامه را هم دستگیر کرده اند. علی رغم درد شدید جلوتر می روم. لیوان شکسته را بر می دارم. "
بر اساس این نوشته از سمیه نصرتی خواسته بودند درباره هنگامه شهیدی، دیگر روزنامه نگار بازداشتی که او نیز در بند 209 به سر می برد، "هر چه میداند" و" هر چه شنیده"، بنویسد و تهدید کرده بودند که" کاری نکند او را به بند 240 بفرستند."
اما وقتی خانم نصرتی می نویسد "او را تا به حال ندیده ام. روزنامه نگار است و الان کار نمی کند" از او می خواهند درباره مسائل اخلاقی این روزنامه نگار بنویسید.
سمیه نصرتی با ابراز بی اطلاعی از هنگامه شهیدی اعتراض کرده است که "این مسائل خصوصی است و سیاسی نیست" اما بازجو در پاسخ به او گفته است: "اینجا دویست و نه است و هیچ چیز خصوصی وجود ندارد."
این روزنامه نگار در مطلبی دیگر از لحظه بازداشت خود و زندان اوین نوشته است: "سر به زیر پیاده می شوی. با چشم بند به استقبالت می آیند. فردی که تو را به اوین آورده از تو طلب حلالیت می کند... دلت برایش می سوزد. می بخشی تا خدا تو را ببخشد. مامور می گوید: "مواظب خودت باش". در همین لحظه صدای پایی می آید. بنشین روی این صندلی پشت به دیوار.... یکی می گوید: "مومنی را آوردیم" دیگری می گوید: "عبدالله باز تو اینجایی؟"وقتی نامی آشنا می شنوی دلگرم می شوی... بعد هم چند عکس می اندازی.... به سمت بهداری تو را هدایت می کنند. آنجاست که چشم بندت را برمی داری... اتاق را برانداز می کنی... خیلی قدیمی است. ساخت زمان شاه است و مورد استفاده اطلاعات و ساواک. تجسم می کنی تاج و تخت اون شاه در قلعه شون نمی شه..."
در ادامه این نوشته می خوانیم: "از نیمه شب گذشته است و تو در مکانی هستی که سطل بزرگ زباله، نون خشک و چندین گلدان وجود دارد. در جایی که از سقفش می توانی آسمان را ببینی. در را باز می کنند و یک دست لباس راه راه به تو می دهند و یک دست روپوش آبی رنگ. لباس راه راه برای داخل سلول است و لباس آبی رنگ برای بازجویی. قبل از پوشیدن لباس چندین بار بشین و پاشو می روی وسپس لباس راه راه را می پوشی تا بیشتر شبیه مجرم ها شوی. چشم هایت را می بندی و دوباره داخل راهرویی تنگ می شوی".
این روزنامه نگار سپس چنین توصیف کرده است: "در باز می شود... وارد سلول می شوی... هر چی می خواهی باید چراغ بزنی. از یازده شب تا اذان صبح حق چراغ زدن نداری. در طول روز چهار بار می توانی چراغ بزنی و دستشویی بروی. برای دستشویی رفتن هم باید چشم بند ببندی... اینها مقرراتی است که زندانیان برایت توضیح می دهد و در سلول را می بندد. کنجی می نشینی. همه جا تاریک است. در میان تاریکی با خدای رحمان و رحیمت صحبت می کنی.... فکر می کنی حتما خیری در این بوده که بدین جا آمده ای... تجسم می کنی که پیش از این می گفتند" اوین دانشگاه است"، واگویه می کنی: "اینجا که کسی نیست که به من چیزی یاد بدهد... پس بیاموز آنچه را که باید بیاموزم. "تصور می کنی که صدای اذان می آید. در کنار اتاق ظرفشویی است که می تونی در آن وضو سازی. به نماز می ایستی. اما باز صدای اذان می آید. فکر می کنی که خدا تو را درآغوش گرفته و تو از هر زمان به او نزدیک تری."
بر اساس نوشته خانم نصرتی "در بازجویی ها از خصوصی ترین مسائل زندگی دیگران می پرسند به طوریکه گاهی نمیدانی اینجا اماکن است یا دویست و نه."
او درباره اولین جلسه بازجویی اش نوشته است: "از خواب بیدارت می کنند. یکی می گوید:"روپوش آبی را تنت کن. چشم بندت را ببند. کارشناست(بازجوت)منتظره." برخلاف تصورم بازجو هم مرد است و مدام عوض می شود... هر کدام سوالاتی می نویسند که باید جواب دهی. با نام خدا آغاز می کنی و در ابتدای برگه بازجویی می نویسی "سبحانک کنت من الظالمین"

بعد از افشای خبر کشته شدن ترانه موسوی توسط کروبی

شتر در خواب بیند پنبه دانه!


این عکس جشن نیمه شعبان امسال در جمکران است. روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس بشارت داده بودند که 5ر2 میلیون نفر امسال جشن نیمه شعبان را در جمکران برگزار می کنند تا تقابلی باشد با راهپیمائی 3 میلیون نفره تهرانی ها در 25 خرداد در مسیر انقلاب- میدان آزادی. می گویند "شتر در خواب بیند پنبه دانه- گهی لپُ لپُ خورد، گه دانه دانه". امام جمعه های موقت و خبرگزاری فارس و کیهان هنوز در رویای تظاهرات دولتی سالهای پشت سر مانده اند. البته اگر موسوی مردم را به جمکران فرا بخواند، آن رویای تحقق نیافته کیهان و خبرگزاری فارس تحقق خواهد پیوست!

آن صبو بشکسته و آن پیمانه ریخته که شورای تبلیغات اسلامی به خواست احمدجنتی چند صد هزار نفر را در تهران به حرکت در آورد. نه تنها این، بلکه در اساس دیگر می‌ترسند چنین فراخوانی بدهند. زیرا مردم از همین فراخوان و فرصت هم برای حرکت اعتراضی استفاده خواهند کرد. این هم از جمله چنبره هائی است که کودتاچی ها در آن گرفتار آمده اند. حالا باید از ماه رمضان و شب های احیاء، محرم و 10 شب اول آن و راه افتادن دسته های سینه زنی، تاسوعا و عاشورا، 22 بهمن، دهه فجر و خلاصه هر تجمع سنتی که در 30 سال گذشته بصورت حکومتی رایج بوده بترسند. همین فراخوان به اوباش برای جمع شدن در برابر روزنامه اعتماد ملی که در حاشیه نماز جمعه تهران اعلامیه آن پخش شد هم تجربه تلخی شد برای آقایان، چرا که حالا واکنش سنگین و واقعا مردمی اجتماع در برابر روزنامه اعتماد ملی را باید روز دوشنبه منتظر باشند.


دیدار با میرحسین موسوی بسوی "راه سبز امید"


از چند روز قبل از 22 خرداد ستادهای ما با موج عظیمی از تماس‌های مردمی که حاکی از زمینه‌چینی گسترده برای تقلب در انتخابات بود و اطلاعات دقیقی در مورد تحرکات در دست انجام و سناریوهایی که برای روز انتخابات و بعد از آن طراحی شده بود مواجه شد. در روز انتخابات، ما ابتدا فکر کردیم که شاید آنچه شاهد آن هستیم ناشی از سوء تدبیر است. برای همین خود من تلاش کردم با مسئولان کشور تماس بگیرم و همان روز دو بار با رئیس قوه قضائیه، دو بار با دادستان کل کشور، دو بار با رئیس مجلس و چهار بار با بیت رهبری موضوع را مطرح کردم. اخبار نگران کننده انباشته می‌شد تا اینکه از عصر روز 22 خرداد، حمله به ستادهای انتخاباتی اینجانب آغاز شد و سپس به ستاد مرکزی و سایر ستادها در سطح کشور گسترش یافت و مشخص شد که طرح و برنامه‌ای برای تقلب در انتخابات وجود دارد. همه‌ی ما به انقلاب علاقه داریم. ما به نهادهایی چون بسیج و سپاه علاقه داریم، چون فکر می‌کنیم بسیج برای مقابله با دشمن است و سپاه برای آن ایجاد شده تا در مقابل دشمنان بایستد. آیا صف کردن سپاه و بسیج در مقابل مردم، لطمه به افتخارات آنان نیست؟ ما می‌گوییم به جای آنکه جمعیت‌های میلیونی مردم را متهم کنید، برای یافتن متهمان اصلی در بین کسانی بگردید که با کارگردانی و صحنه‌گردانی جنگ مسموم تبلیغاتی، اعتماد و آرامش مردم را هدف گرفتند و با تحلیل‌های مالیخولیایی خود به دشمن خدمت می‌کنند. یقینا جریاناتی که در طول این دو ماه در صدا وسیما و همچنین در روزنامه کیهان با مردم می‌جنگیدند، تأمین کننده‌ی منافع و در طول سیاست‌های آمریکا و انگلیس هستند.

اخباری که متاسفانه به تواتر رسیده است، اگر درست باشد، جا دارد انسان سر زیر خاک کند. آیا این نحوه‌ی برخورد با مردمی که با شعار الله اکبر به صحنه آمده‌اند، به نفع کشور است؟! به نظر من این‌گونه عمل کردن، موضوع را بغرنج‌تر می‌کند و راه‌حل آن را از دسترس دورتر می‌برد و زمینه‌ی بدبینی و اعتراضات را وسعت می‌بخشد.

تجاوز- قتل – دروغ 3 پایه ای که زیرپای حکومت است!


ترانه موسوی از قربانیان تجاوز جنسی به بازداشتی های معترضان به نتیجه انتخابات و یا جنبش مقاومت در برابر کودتای 22 خرداد است. نه تنها به وی تجاوز کردند، بلکه او را کشتند و یا براثر تجاوزجنسی در بازداشتگاه کشته شد. او را نیمه جان به یک بیمارستان منتقل کردند و وقتی پزشکان ناچار شدند در ورقه فوت او بنویسند که از دو طرف مورد تجاوز قرار گرفته و حتی مقعد او پاره شده، به خانواده اش اعلام داشتند که " دختر شما مورد جنسی" داشته!

بدنبال افشای این جنایت، فرمانده صدا سیما "سردار ضرغامی" دستور تهیه سلسله گزارش هائی را داد تا در آنها اساسا وجود فردی بنام "ترانه موسوی" در داخل کشور تکذیب شود. یعنی صورت مسئله را پاک کنند. این دو تصور مربوط به این سلسله گزارش هاست. فردی را در برنامه 30ر20 مقابل دوربین نشاندند تا بعنوان مامور ثبت احوال بگوید اصلا "ترانه موسوی" در زیر تجاوز کشته شده نداریم! یعنی سه ترانه موسوی داریم که یکی از آنها 60 سال سن دارد، یکی سالها پیش مرده و یکی هم در کانادا زندگی می کند.

در فاصله ای اندک، عکس دیگری از آن مقام ثبت احوال دولت احمدی نژاد روی شبکه اینترنت قرار گرفت در لباس فرماندهی نیروی انتظامی تحت امر فرمانده کل قوا! که لباس نظامی را از تن در آورده و بعنوان مامور ثبت احوال در سیمای جمهوری اسلامی ظاهر شده بود تا جای پای جنایت را پاک کند!