۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

خبرهای کوتاه (شنبه)

معاوضه فرزندان با طوطي!
زني که دو فرزندش را با يک طوطي کاکل سفيد و 175 دلار پول نقد عوض کرده بود در نيواورلئان آمريکا دستگير شد.
اين زن پس از اينکه آگهي فروش اين طوطي را در روزنامه ديده بود با زوج صاحب آن تماس گرفته و پيشنهاد داده بود بچه را به مبلغ 2 هزار دلار از او قبول کنند، اما زماني که با پاسخ منفي صاحبان پرنده مواجه شده بود در نهايت راضي شده بود بچه ها را تحويل اين زوج داده و طوطي را در کنار 175 دلار پول قبول کند.
اين زن و زوج خريدار بچه ها هر کدام به پنج سال زندان محکوم شده اند.

قتل در کلاس درس
يک دانش آموز مصري که با همکلاسي خود به خاطر نشستن روي صندلي در کلاس درس دچار اختلاف شده بود، او را با چاقو کشت.به گزارش خبرآنلاين، اين حادثه در
مؤسسه آموزش حرفه اي استان قليوبيه مصر رخ داد و کريم 17 ساله روي يکي از صندلي ها در کلاس نشست. در اين هنگام دانش آموزي به نام «عادل» از او خواست از روي صندلي برخيزد.
در اين لحظه اين دو نفر بر سر اين موضوع با هم درگير شده و «عادل» با چاقو چند ضربه به همکلاسي خود زد و او را به قتل رساند.

مرگ خانواده 6 نفري بر اثر صاعقه
دپارتمان آتش نشاني «کيپ شرقي» در آفريقا اعلام کرد: در پي برخورد يک صاعقه به يک منزل مسکوني در يک روستا در اين کشور اعضاي يک خانواده شش نفري جان خود را از دست دادند.
به گزارش ايسنا، رئيس دپارتمان آتش نشاني «کيپ شرقي» در مصاحبه اي با رسانه هاي محلي اين کشور، عنوان کرد: بر اثر برخورد صاعقه ناشي از وقوع طوفان و تندر در روستاي «جس» در منطقه «سولو» در اين کشور اعضاي شش نفره يک خانواده در آتش سوختند.

مرگ مربي با نهنگي دست آموز
يک نهنگ، مربي با تجربه خود را در نمايش آبي بين المللي در«اورلاندو» آمريکا به قتل رساند.
به گزارش فارس، «داون برنکيا» ، قرباني 40 ساله و يکي از قديمي ترين مربيان پارک است.
يکي از حاضران در اين نمايش گفت: مراسم تازه آغاز شده بود که نهنگ به سرعت از زير آب بيرون آمد، بدن مربي را از قسمت کمر به دهان گرفت و در هوا تکان داد و او را کشت.

خروج قطار از ريل با 8 مجروح
مقامهاي حمل و نقل ريلي کانادا اعلام کردند: در پي خروج يک قطار مسافربري از ريل در ايالت «کبک» اين کشور هشت نفر از 120 سرنشين اين قطار مجروح شدند.
به گزارش ايسنا، «اشلي دويل»- سخنگوي خطوط ريلي VIA در کانادا- در مصاحبه اي با رسانه هاي دولتي اين کشور، عنوان کرد: در پي خروج يک قطار مسافربري از ريل در جنوب ايالت «کبک» هشت نفر از سرنشينان اين قطار دچار جراحت شدند که وضعيت يکي از مجروحان وخيم گزارش شده است.

21 کشته و 50 مجروح در آتش سوزي کارخانه پارچه بافي
مقامهاي پليس « بنگلادش» اعلام کردند: در پي وقوع آتش سوزي در يک کارخانه پارچه بافي در شمال اين کشور، دست کم 21 نفر جان خود را از دست داده و 50 نفر ديگر نيز مجروح شدند.
به گزارش ايسنا، در گزارش رسانه هاي « بنگلادش» آمده است در پي وقوع اين آتش سوزي که بيش از دو ساعت به طول انجاميد، کارخانه اي در منطقه «قاضي پور» واقع در 50 کيلومتري شمال «داکا»- پايتخت اين کشور- به طور کامل در آتش سوخت.

جشن تاجگذاری" امام زمان؛ 6 اسفند، شهرک شهید محلاتی


کروبی در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی: خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزینه ای هستیم / دولت را شرعی و قانونی نمی‌داني




سحام نیوز:مهدی کروبی در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی Corriere della Sera به سوالات خبرنگار این روزنامه پاسخ داد.مشروح این مصاحبه بدین شرح است:

۱- چند ساله بودید که به مبارزه علیه رژیم شاه پرداختید؟ چرا چنین کردید؟
– مبارزات من از سال ۱۳۴۱ شروع شد. ۲۴ یا ۲۵ ساله بودم و من به امام خمینی علاقه داشتم. از طرف دیگر پدرم انسانی مبارز بود. ایشان در جبهه ملی و در جنبش ملی نمودن صنعت نفت در ایران نیز حضوری فعال داشتند.
۲- در جایی خواندم که شما به عنوان یکی از رهروان امام خمینی بسیار مجذوب او بودید. آیا ایشان همچنان یک مدل رفتاری و عملی برای شما هستند؟

  1. کاملاً درست است. من به امام علاقه داشته و دارم و ایشان را الگوی خود میدانم. ایشان دارای تقوا، بصیرت و دوراندیشی بودند.این علاقه من پس از رحلت ایشان حتی افزایش یافت و این به دلیل حوادث و رخدادهایی بود که در آنزمان روی داد. امام کشور را در بدترین شرایط(دهه اول انقلاب) رهبری نمودند.آن زمان کشور در جنگ بود و سران بزرگ و کوچک کشور ترور و شهید میشدند. لذا با توجه به شرایط آن زمان ممکن است تصمیم گیری های خاص نیز صورت گرفته باشد و گاهاً تند روی هایی صورت پذیرفته باشد. اما زمانی که من میگویم الگو، نمیخواهم بگویم الگویی بی عیب و نقص بوده است. لیکن تصمیمات و رفتارها را باید در همان زمان خودش مورد بررسی قرار داد و با آن شرایط که در آن هست باید سنجید

    ۳- بدترین کاری که به نام انقلاب انجام شده است چیست؟
  1. جمهوری اسلامی متشکل از جمهوریت و اسلامیت است. بدترین اتفاق آسیبی بود که به هردوی این اصول وارد شد. این کشور با نام جمهوری اسلامی نامیده میشود. من نمیخواهم بگویم همکنون چیزی از این جمهوری اسلامی باقی نمانده، ولی آسیب بسیار جدی به آن وارد شده است.

اسلام آسیب دیده و جمهوریت که همان “میزان رای ملت است” نیز آسیب دیده است.امام میگفت تصمیم نهایی با مردم است و همیشه تکیه به رای مردم میکرد و در بدترین شرایط هم نگذاشت برای انتخابات ابهام رخ دهد. ما وعده هایی به مردم دادیم که آن وعده ها آسیب دیده است.

بحث ما براندازی نظام نیست بلکه اصلاح است. هنوز به جمهوری اسلامی معتقدم ولی نه به جمهوری اسلامی اینچنینی! جمهوری اسلامی که به مردم وعده داده بودیم. جمهوری اسلامی که ۹۸% رای مردم را همراه خود داشت.جمهوری اسلامی که انتخابات آزاد داشته باشد و نه انتخابات مهندسی شده. از طرفی به اسلام مترقی،اسلام رافت،اسلام محبت معتقدم و نه اسلام خشونت و اسلام خرافی!

۴- نخست وزیر ایتالیا با اعمال تحریم علیه ایران موافقت کرده است. نظر شما در رابطه با اعمال تحریم علیه ایران چیست؟

  1. روابط مجالس ایران و ایتالیا در زمان ریاست بنده بسیار خوب بود. حضور من در ایتالیا در آن زمان و سفر ۲ رئیس مجلس ایتالیا به ایران نشان از روابط خوب سیاسی میان دو کشور بود. حتی نامه روسای مجالس ایتالیا به سران حکومت ایران در خصوص پیامدهای بازداشت من، گویای آن روابط است که این جای تقدیر و تشکر از روسا و نمایندگان مجلس ایتالیا را دارد.

اما من در رابطه با تحریم کاملاً مخالفم. زیرا تحریم ایجاد فشار بر مردم است . این فشارها به به فشارهای اقتصادی و … که بر اثر سیاست های غلط دولت بر مردم وارد میشود، می افزاید. بی تردید سخنان ناسنجیده و مواضع غلطی که دولت در سیاست داخلی و خارجی خود داشته برای مردم پیامدهای سنگینی به همراه داشته است.

۵- آیا هنوز باور دارید که باید از مردم در اداره دولت استفاده نمود؟آیا به حضور بخش خصوصی در اداره بخش هایی از دولت اعتقاد دارید؟

  1. من معتقدم تا آنجا که میتوانیم باید بخش خصوصی را فعال کنیم ولی باید موارد و ظرفیت هایش بررسی شود.

۶- پیش از انتخابات تصور میکردید این اتفاقات روی دهد؟(چه از جانب حکومت و چه از جانب مردم)

  1. من پیش بینی نمی کردم حکومت و دولت این کار را انجام دهند و تا این میزان در رای مردم مهندسی عمل نمایند. از طرف دیگر حکومت بعد از انتخابات اقدام به سر سختی و عدم مدارابا مردم نمود که این باعث چنین مسائلی شد. در روز اول مردم میگفتند رای من کو؟ این مردم همان مردم هستند. اما حالا چه بر سرشان آمده که چنین شعارهایی میدهند؟ مردم به دنبال انتخابات سالم و بازگشت رای شان هستند.

۷- تحت چه شرایطی شما آماده مصالحه با احمدی نژاد و دولت وی هستید؟

  1. من خودم را رهبر جنبش مردمی سبز نمیدانم. من خودم را عضوی از این جنبش و حرکت اصلاحی میدانم. حرکت من بازگشت به خواست مردم و آرمان های آنان است که آن حاکمیت خود مردم است. من با احمدی نژاد نه دعوای شخصی دارم و نه صلح و سازش! ما دولت آقای احمدی نژاد را دولت مستقر میدانیم که باید پاسخگو باشد ولی دولت را شرعی و قانونی نمیدانیم. از طرفی دیگر من کسی نیستم که بخواهم با کسی مصالحه کنم. مردم باید تشخیص دهند که با دولت مصالحه کنند یا نه! مردم به این دولت اشکال دارند و مردم اند که مدیریت را قبول ندارند.مردم قبول ندارند این شیوه ای را که احمدی نژاد در برخورد با دنیا در پیش گرفته است و ما هم جزئی از همان مردم هستیم.

۸- آیا فکر میکنید جمهوری اسلامی بتواند با آمریکا رابطه برقرار کند؟

  1. بارها گفتیم فقط با اسرائیل آن هم به دلیل آواره نمودن عده انسان از وطن و سرزمین شان، ارتباط برقرار نمیکنیم. رابطه عادلانه و با احترام متقابل ضمن در نظر گرفتن حقوق دو طرف مطلوبست.لیکن این دولت دچار یک وضع خاص است که نمیتواند با آمریکا رابطه برقرار کند. دولت ایران از یک طرف به دولت آمریکا نامه مینویسد و از طرفی دیگر حرفهای تند و تیز بر ضد دولت آمریکا می گوید. متضاد عمل کردن در روابط بین الملل پاسخ نمیدهد.

۹- شما یکروز قبل از راهپیمایی زمان و مکان حضور خود را اعلام کردید. آیا نترسیدید که به شما آسیب برسانند؟

  1. خیر! چرا باید بترسیم؟از چه چیز و چه کسی باید حراس داشته باشیم؟ این حق ما بود.۲۲بهمن مسئله پیروزی ما در سال ۵۷ بود. اگر روز قدس روز مردم فلسطین بود، روز ۲۲بهمن روز پیروزی خود ما بود و باید میآمدیم.

۱۰- روز راهپیمایی ۲۲بهمن برخورد نیروهای حکومتی با مردم و معترضین خشن بود. دلیل چه بود؟

  1. در اینکه خشن بود شکی نیست.در اینکه این برخورد با مردم بی سابقه بود کاملاً صحیح است.اینبار حاکمیت نمیخواست جمعیتی شکل بگیرد. حاکمیت از تمام ظرفیت های خود در این جهت استفاده نمود. از ارگان های مختلف نیرو آورد و دوستان و نزدیکان ما را دستگیر و برخی را نیز مورد تهدید قرار داد. و این گونه نیست که چون آنها اینهمه تدارک دیدند و لشکرکشی کردند ما نرویم. میدانستم اینگونه میشود و آمدم.آینده هم اگر راهپیمایی باشد خواهم رفت حتی اگر بدتر از این برای من پیش آید. آنان در رسانه ها گفتند مردم سران فتنه را راه ندادند! سوال من از این رسانه های وابسته به حکومت و دولت این است که آیا مردم عادی گاز اشک آور دارند؟ آیا مردم عادی باتوم و قمه دارند؟ آقایان بدانند که این روزها میگذرد ولی آثارش خواهد ماند.

۱۱- وضعیت فرزندتان “علی” چگونست؟

  1. من دوست ندارم در مورد فرزندم چیزی بگویم؛ ولی همانگونه که در یکی از بیانیه های قبلی گفتم، خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزینه ای هستیم. لیکن چون سوال فرمودید وضعیت جسمی فرزندم علی رو به بهبود است. شرایطش در روزهای اول بسیار بد بود. نگران وضعیت جسمی و روحی اش هستیم. البته بلاها و صدمات وارده به علی یک نمونه کوچک از آسیب ها و حوادثی است که بر دیگر فرزندان این ملت نیز گذشته است و این هزینه است که نظام متاسفانه در حال پرداخت آن است.

میرحسین موسوی : ترس آن را دارم که محدودیت های فکری باعث شود ما از کشورهای دست چندم منطقه هم عقب بیفتیم / این حاکمیت یک فرقه است و دزدیدن مفهوم ایران

سه هفته از راهپیمایی ۲۲ بهمن می گذرد و حرف و حدیث زیادی در مورد این راهپیمایی گفته شده است.نظر شما درباره این راهپیمایی چه هست؟

- مراسم ۲۲ بهمن اولین بار نیست که در کشور ما برگزار می شود. این مراسم دنباله راهپیمایی های میلیونی سال ۵۷ به مناسبت های مختلف از جمله تاسوعا، عاشورا و اربعین است. هر ساله کسانی که به انقلاب علاقه دارند در این مراسم شرکت می کنند و معمولا در بسیج مردم برای راهپیمایی، نهادهای سنتی مثل مساجد و هیئت ها نقش بزرگی دارند. معمولا این مراسم در هر سال متأثر از اتفاقات مهم آن سال و فضای سیاسی کشور است و امسال این مراسم تحت تأثیر انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند.

* راهپیمایی امسال با سال های قبل چه تفاوت هایی داشت؟

- تفاوت ها متأثر از مسائل بعد از انتخابات بود. امسال با توجه به شکل گیری جنبش اجتماعی – سیاسی عظیم سبز، این راهپیمایی به شدت تحت تأثیر نحوه حضور این جنبش در راهپیمایی بود. درهیچ سالی این همه نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی به خیابان ها آورده نمی شد. برخوردهای خشن و وحشیانه ای که مخصوصا در میدان صادقیه و بعضی نقاط دیگر دیده شد در سال های قبل نبود. در سال های قبل مردم با هر شکل و قیافه و شعاری که می خواستند در راهپیمایی شرکت می کردند ولی امسال مأموران خشن، حتی طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند. گمان نمی کنم اثر این برخوردها به سادگی از خاطره مردم برود.

* فکر می کنید حجم مردمی که به جنبش سبز علاقه دارند در این راهپیمایی چقدر بود؟

- آمار دقیقی نمی توان ارایه کرد ولی از طریق قراینی می شود فهمید. یکی از این قراین، وزن جمعیتی راهپیمایی خودجوش ۲۵ خرداد و مقایسه آن با ۲۲ بهمن است و قرینه دیگر فضای خالی میدان آزادی به هنگام سخنرانی و مقایسه آن با سال های پرجمعیت راهپیمایی است. هنوز جوابی برای خالی بودن میدان و این که چرا دوربین ها فقط نقاط محدود نزدیک به جایگاه را رصد می کرده داده نشده است. اینکه مردم مراقب چمن و محیط زیست بوده اند، مخصوصا برای کسانی که سال های قبل حضور مردم در میدان را مشاهده کرده اند، مضحک است. اگر برای نطام تخمین وزن جمعیتی جنبش سبز اهمیت داشت، جلوی ابراز هویت جمعیت های سبز را نمی گرفت. ولی وحشت از آشکار شدن این هویت و دامنه آن، این فرصت تاریخی را گرفت. این امر بیش از جنبش راه سبز، برای حاکمیت مضر بود. روشن است که پنهان نگه داشتن واقعیت، منجر به حذف آن نمی شود و در این مورد بنده یقین دارم که با این برخورد گسترده، این هویت عمیق تر و گسترده تر خواهد شد. ولی بنده و جناب آقای کروبی در مشورتی که داشتیم فکر کردیم پیشنهادی که قبلا داده ایم را تکرار کنیم و آن اینکه اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسی، برای یک راهپیمایی مردم را دعوت کنند. نحوه استقبال می تواند به حرف و حدیث ها پایان دهد. ما اعتقاد داریم که اگر دعوت جنبش سبز و تشکل های اصلاح طلب و مراجع عظام و دیگر شخصیت های نظام نمی بود، امسال ما یک راهپیمایی بی رمقی داشتیم که اکثریت آن را نیروهای نظامی و انتظامی که از سراسر کشور جمع شده بودن تشکیل می داد، یعنی مسیرهای راهپیمایی وضعیتی می داشتند که میدان آزادی به هنگام سخنرانی داشت.

*گفته می شود تطمیع و تهدید در این راهپیمایی نقش داشته و عده ای به دلیل مسائل مادی در این راهپیمایی شرکت کردند.

- اصطلاح راهپیمایی مهندسی شده را بیشتر می پسندم. بنده با توهین به کسانی که موافق شعارهای جنبش سبز نیستند مخالفم. قرار نیست و قرار نبود که همه با ما هم رأی باشند و اگر کسی با ما هم رأی نیست انسان بدی شمرده شود. همه هموطنان ما هستند. منهای یک عده قمه کش و آدمکش، همه خواهران و برادران ما هستند. حتی نیروهای نظامی و انتظامی برادران ما هستند و می دانیم که مجبور به اعمال خشونت می شوند. البته هزینه های گزاف و استفاده از اهرم های استخدامی و امکانات دولتی برای جمع کردن جمعیت محکوم است. بنده یادم می آید که برای آن که دستگاه دفاعی در زمان جنگ کامیون هایی را برای جبهه در اختیار بگیرد با چه موانع شرعی و اجرایی روبرو بود و حتی در شرایط بسیار بحرانی جنگ، توسط حضرت امام اجازه داده شد از کامیون های شخصی به شرطی استفاده شود که دولت رسما هزینه ها و خسارت های وارده را تقبل کند، که کرد. ولی برای این راهپیمایی، تقریبا بیشترین اتوبوس ها و حتی قطارها برای جمع آوری جمعیت و نیروهای نظامی و انتظامی در اختیار قرار گرفته شده بود. اینگونه مهندسی اجتماعات نه تنها افتخاری ندارد، بلکه شبیه همان ذهنیت استبدادی و رویه های پیش از انقلاب است. در زمان پهلوی ها هم اگر کارمندی در تجمعات مورد نظر آنها شرکت نمی کرد، دچار مشکل می شد. افتخار نظام ما در سال ۵۷ و بعد از آن این بوده که مردم بطور خودجوش در این نوع مراسم شرکت می کردند و افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمایی ۲۵ خرداد و مراسم های بعد از آن است و نه راهپیمایی های مهندسی شده و یا احیانا اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب.

*آیا بین شما و آقایان کروبی و خاتمی مشورتی برای موضع گیری ها و تصمیمات صورت می گیرد؟

- ارتباط با این بزرگواران همیشه وجود دارد. با دستگیری های وسیعی که صورت گرفته، ضرورت این ارتباط مستقیم امروز بیشتر است و بنده خدا را شکر می کنم که هماهنگی خیلی خوبی در این زمینه وجود دارد. البته به نفع کشور بود که بجای سیاست های سرکوب و پرکردن زندان ها، سیاست حمایت از ایجاد یک تشکیلات نیرومند از کسانی که سیاست های ویرانگر موجود را قبول ندارند در چهارچوب نظام وجود داشت و به نظر بنده تنها راه عدم انتقال مدیریت جریان های سیاسی و اجتماعی به خارج از کشور همین است. ولی با انحراف شدید صدا و سیما و یکطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه های کشور و زندانی شدن ده ها روزنامه نگار، به نظر می آید که ایجاد تشکیلاتی که بتواند چهره های مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشکار و در چهرچوب قانون اساسی کار را به پیش ببرند فعلا منتفی است و هنوز به اعتقاد اینجانب راهبرد «هر شهروند، یک رسانه» و همچنین گسترش فعالیت های شبکه اجتماعی در جهت گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی، یک ضرورت است و جایگزینی برای آن وجود ندارد. البته این وضع دشوار در کنار ضررهایی که دارد، منافعی هم داشته است و آن اتکا همه علاقمندان به جنبش سبز به خود و شبکه های بیشمار اجتماعی درجامعه است. در این میان، استفاده از فضای مجازی معجزه کرده است و به صورت یک ساختار کاملا قابل اتکا، افراد و شبکه ها را در اتصال و تعامل باهم قرار داده است. شییه بازارهای سنتی که که تعداد زیادی مغازه، حجره، تیمچه، مسجد، قهوه خانه و غیره را به هم متصل می کند و علیرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار یک ساختار به هم پیوسته از واحدها را تداعی می کند. جالب است در یک راسته بازار، می تواند اختلاف عقیده و سلایق و سرمایه وجود داشته باشد، ولی این تنوع، وحدت مفهومی و وحدت عملی بازار را بهم نمی زند، بلکه جزو نقاط قوت آن است.

* تحرکات خیابانی همواره با خشونت شدید روبرو شده است. نمونه آن را در راهپیمایی ۲۲ بهمن در میدان صادقیه دیدیم. آیا راه حل های دیگری برای پیگیری اهداف قانونی جنبش راه سبز وجود دارد؟

- این سؤالی است که خیلی مطرح می شود. در جواب باید گفت که جنبش سبز نباید اهداف خود را فراموش کند، همانطور که نباید دچار روزمره گی و انفعال بشود و استراتژی خود را از یاد ببرد. هدف جنبش سبز از همان اول، اصلاح در چهارچوب اصولی روشن بود. نقطه اتصال را همگی رنگ سبز گرفتیم. هدف حداقلی و مطمئن که می توانست اجماع گسترده ای ایجاد کند، تحقق اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود. البته افرادی و یا حرکت هایی در این بین پیدا شدند که خواستند از این خط بگذرند و یا به اصطلاح خط شکنی کنند، ولی جنبش راه سبز هیچگاه از اجرای بدون تنازل قانون اساسی منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همین راه را خواهد رفت. بنده بارها درباره اهمیت پایبندی راه سبز این نقطه کلیدی صحبت کرده ام و به عنوان یک فرد همراه، حراست از آن را مورد تأکید قرار داده ام. صحنه خیابان ها و آنچه در آن گذشته را باید یکی از راه هایی بشماریم که جنبش سبز تلاش کرده است اهداف و نیات خود را به گوش همه ملت و جهانیان برساند. ولی استفاده از خیابان ها، تنها راه نبوده است. ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند.

ملت ما می خواهد که در رقابت نفس گیر جهانی و منطقه ای، عقب نیفتد. ملت ما می خواهد با جهان خارج به جای دعوا و دشمنی، تعامل داشته باشد و سیاست خارجی توسعه گرا را دنبال کند. ملت ما می خواهد کالاهای تولیدی، اعم از کشاورزی و صنعتی، زیر سیل خانمان برانداز واردات بی حساب و کتاب، مدفون نشود. ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود. ملت ما می خواهد به شاخص های بیکاری و فقر به عنوان یک وظیفه دینی و اسلامی و ملی اهمیت داده شود و … با انبوه تبلیغات شاخص خط فقر و بیکاری و تورم با دستکاری و دروغ، از چشم مردم پنهان نشود. ملت ما می خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند، کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان بابت درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت های گوناگون قرار نگیرند. ملت ما می خواهد حکومت اجازه بدهد که در رسانه ملی، صدای همه ملت شنیده شود و نه افراد خاصی که کاری جز بی انصافی و تهمت زنی ندارند. آحاد ملت ما با یکدیگر دوست هستند و دوست ندارند به دو دسته حزب الله و حزب الشیطان، مردم و خس و خاشاک و گوساله و بزغاله تقسیم شوند.

ملت دوست ندارد که این چنین نامه هایش، پیام هایش، گفتگوهای تلفنی اش و پیامک هایش در معرض شنود قرار گیرد. ملت ما آگاه و رشید است و دوست ندارد عده ای معدود به نام مات، آزادی های ملت را محدود کنند، حقوق اساسی آنرا تعطیل کنند، روزنامه هایش را ببندند و هر روز دستورالعمل های آمرانه برای نوشتن، گفتن و شنیدن صادر کنند. باید به هر طریق ممکن از سوی جنبش سبز در سطح کشور و در میان همه اقشار، این آگاهی به مردم برسد که این خواست ملت، خواست جنبش سبز هم هست و نه تنها خواست آن است بلکه این مطالبات را همگانی کند. این مطالبات کاملا اسلامی و عین قانون اساسی و کاملا منطبق با مردم ساالاری دینی ماست. این خواسته ها نه جنبه ضدشرعی دارند که باعث فرمان تیر و قتل و زندانی شود، نه جنبه ضدملی و نه جنبه ضد نظام. این ها حقوق مردم هستند و به همین دلیل مردم از آن حمایت می کنند. آزادی، حقوق بشر، رفع تبعیض ها، تحمل عقاید و نظریات مختلف، مقابله با فساد و تباهی و قانون گریزی، مواردی نیستند که پیگیری آنها چه در سطح خیابان و چه از طریق رسانه ها جرم باشد. برعکس، جلوگیری از طرح این مطالبات، علامت استبداد و تحریف اهداف انقلاب اسلامی است که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شده است.

در پاسخ به سؤال شما باید بدانیم که که زمینه هر تغییر اساسی در جهت اصلاح گری، گسترش آگاهی است. بدون آگاهی گسترده در سطح جامعه، امکان تغییر وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهی و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط کشور، تنها از طریق حضور خیابانی فراهم نمی آید، گرچه اجتماعات، حق مردم و یکی از امکانات آنها برای نیل به اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنهاست. مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند. گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است. البته باید متواضع باشیم. هدف آن نیست که تغییرات ناشی از این استراتژی حتما بدست سبزها اتفاق بیفتد. سبز بودن یعنی «خود» در میان نبودن و خودخواه نبودن. در این راه ما هم در صورت امکان از خیابان ها به صورت مسالمت آمیز و قانونی استفاده می کنیم و هم همه امکانات قانونی دیگر. می خواهم به عنوان یک همراه جنبش سبز، باز هم بر گسترش آگاهی در سطح ملی به عنوان مهم ترین وسیله برای نیل به پیروزی تأکید کنم. ما می خواهیم اهدافمان را در کنار مردم و با آنها بدست آوریم.

* نقش حاکمیت و نظام و یا جناح های دیگر را درارتباط با تغییرات چگونه می بینید؟

- جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محکم ایستاده است و هر چه آگاهی ملت به حقوق خود بیشتر شود، نیروی عظیم تری پشت این مطالبات قرار خواهد گرفت. این آگاهی، جان های مردم کشور را تغییر خواهد داد و این تغییر، سرمایه ملت برای تغییرات سیاسی و اجتماعی است. نکته ای که دوست دارم به عنوان یک همراه کوچک به علاقمندان راه سبز عرض کنم این است که هدف ما، تغییر در چهارچوب نظام است. ولی هدف آن نیست که این تغییرات حتما بدست این یا آن فرد صورت بگیرد. ما باید یک اصل اخلاقی را بیاد داشته باشیم و آن تصدیق درستی، خوبی و زیبایی است، حتی اگر این درستی و خوبی بدست ما صورت نپذیرد. به همین دلیل، ضمن آن که محکم بر روی خواسته های خود ایستاده ایم، ولی کم هزینه تر می بینیم اگر خود حاکمیت به سمت این راه حل ها که برآمده از خواست ملت و میثاق ملی ماست پیش برود. بنده خیلی واضح و آشکار می گویم هر اقدامی که در جهت احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی صورت گیرد، ما آن را نه علامت ضعف حاکمیت خواهیم شمرد و نه آن را خوار و کوچک جلوه خواهیم داد، بلکه آن اقدام علامت قدرت جمهوری اسلامی خواهد بود. ما دوست داریم که خود حاکمیت، متشکل از همه ارکان آن، تضمین های لازم را برای انتخابات های آزاد، رقابتی و غیرگزینشی فراهم آورد.

ما دوست داریم خود حاکمیت به دنبال آزادی زندانیان، توسعه سیاسی و گسترش فرهنگ آزادی و تنوع رسانه ها و آزادی آنها باشد. بنده صریحا می گویم انتشار «کلمه سبز» و «اعتماد ملی» حتی اگر ضرری هم داشته باشد، ضرر آن کمتر از رسانه های غیرملی داخلی و رسانه های خارجی است. می دانم قبول نخواهد شد، یا حداقل در شرایط کنونی قبول نخواهد شد. ولی می گویم وجود کانال یا کانال های رادویی و تلویزیونی برای جنبش سبز، نظام را تقویت می کند و به وحدت ملی کمک می کند. بنده ترس آن را دارم که محدودیت های فکری باعث شود ما از کشورهای دست چندم منطقه هم عقب بیفتیم و نمی دانم چگونه ملت ما می تواند از خود در مقابل امواج برون مرزی که قطعا به فکر مصالح ملی خودشان هستند، محافظت نماید. مضحک است اگر تصور کنیم با پخش پارازیت، هک کردن ها و فیلتر کردن ها، این امواج را می توانیم کنترل کنیم.

به هر حال، حاکمیت و جناح های مختلف سیاسی، اگر واقع بین باشند، باید بدانند همانطور که جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن حضور داشت، آینده خوب برای کشور هم در گرو ایجاد زمینه برای وحدت بین همه مردم و اقشار مردم است و نه توصیف بخش قابل توجهی از ملت به «خس و خاشاک»، «گوساله و بزغاله» و «یک قشر محدود و اندک». سیره پیامبران و امامان ما نشان می دهد که هیچگاه حتی به دشمنان دین دشنام نمی دادند. آنها برای کرامت انسانی ارزش قایل بودند و بجای قضاوت درباره ی انسان ها، با رفتار رحمانی شان سعی می کردند فطرت خداجوی همه آنها را به سوی حق جذب کنن. مردم ما نمی توانند تحمل کنند که به نام دین رفتار های غیر دینی بلکه ضد دینی رواج یابد. وقتی در قرآن صحبت از پیامبر و یارانش می شود، آنان را به مهربانی در میان خود و مقابله محکم با دشمنان بشریت توصیف می کند و قطعا نه در زمان پیامبر و نه بعد از ایشان، همه مسلمانان به یک درجه از ایمان نبودند. مردم ما به خوبی فرق میان دینداری رحمانی و قدرت طلبی در لباس دین را می فهمند. این تعریف یک ملت نیست. این حاکمیت یک فرقه است و دزدیدن مفهوم ایرانیت و حس ملی و این خطرناک ترین راهبردی است که ما اکنون در مقابل آن قرار داریم. سلاح ما در مقابل چنین کژراهه ای، رفتن به سمت میثاق ملی و مذهبی مان و تکیه بر آرمان هایی است که به ایرانی پیشرفته و صلح جو در سطح جهانی و در سطح ملی منجر می شود. در چنین حالتی است که می توان امید داشت مثل سال های دفاع مقدس، همه ملت در مقابل خطرات، متحدا حضور پیدا کند. ملت همه اقشار، همه قومیت ها، همه فرهنگ ه و همه جناح هاست. علاقمندان به جنبش راه سبز به ایرانی بودن خود و همه نمادهای آن افتخار می کنند و طبیعی است که با این روحیه و منش، به تغییر رنگ پرچم کشورمان به شدت مشکوک هستیم و آن را محکمترین دلیل برای عدم علاقه یک فرقه به منافع و ارزش ها و فرهنگ ملی می دانیم.

* در اطلاعیه شماره ۱۷ راه حل هایی برای برون رفت اعلام شده است. آیا غیر از راه حل های ارایه شده، راه حل های دیگری هم می تواند مورد توجه قرار گیرد؟

- یک نکته بسیار حساس در مورد اطلاعیه شماره ۱۷ آن است که قبول وجود بحران، به عنوان بخشی از راه حل شمرده شده است. از سوی دیگر بنده اعتقاد ندارم که راهی برای حل دفعی و ناگهانی این بحران وجود دارد. به عنوان مثال، نمی توان یک راهپیمایی مهندسی شده ترتیب داد و دل خوش کرد که همه چیز تمام شده است. مهم آن است که اکنون قدم هایی برداشته شود که به فرایند بهبود اوضاع دامن بزند. شما در نظر بیاورید که امروز اعلام شود که همه زندانی های سیاسی آزاد شده اند. بنده یقیین دارم که این اقدام قبل از جناح ها و گروه ها، مورد اقبال همه مردم کشورمان قرار خواهد گرفت. و یا شاهد خودداری از خشونت و شهامت ابراز محبت به مردم خوبی که صرفا حق خود را می خواهند و می خواهند از فضای اختناق رهایی یابند باشیم.

ما اثر خس و خاشاک نامیدن مردم را دیده ایم. بگذاریم یکبار هم با احترام با مردم صحبت کنیم. در بعضی موارد، اجتناب از برخی اقدامات نامناسب می تواند به بهبود فضای ملی کمک کند. مثالش رفتار وحشیانه در میدان صادقیه در ۲۲ بهمن و امثال آن و حمله به مردم و خانواده شهدا و فرزندان آنهاست. چه کسی می تواند ادعا کند که این اقدامات فضاحت بار می تواند به نظام ما کمک کند؟ آیا پیوستن آقایان خاتمی و کروبی به صفوف مردم و اعلام عملی وحدت و یکپارچگی به حل بحران کمک می کند یا فرستادن عده ای چماقدار و قمه و زنجیر بدست برای اجرای استراتژی نصر با رعب؟ آیا حکومت می تواند راه حل را در ترساندن ملت بداند؟ اگر چنین پیروری هنر بود، ما و همه جهانیان، حمله صدام به حلبچه را محکوم نمی کردیم و نمی گفتیم او به مردم کشور خود هم رحم ندارد. فیلمی که اخیرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجویان پخش شد نشان می دهد که تا چه اندازه روحیه فرقه گرایی، سبعیت ایجاد می کند.

به نظر کسانی که مشغول ضرب و شتم دانشجویان هستند، فرزندان این ملت از حیوانات هم کم ارزش تر می نماید و فاجعه بارتر اینکه در سطوح مختلف، مسئولین می گویند که نمی دانند حمله کنندگان چه کسانی هستند. این توهینی بدتر به شعور دانشجویان و مردم است. آنچه در این فیلم جالب توجه است این است که در میان همین افراد نیروی انتظامی، کسانی دیده می شوند که دیگران را از ضرب و شتم نهی می کنند. ای کاش نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی کشور، اقتدار را نه در سرکوب و ضرب و شتم، بلکه در ایجاد فضای امن برای همه ایراانیان، صرف نظر از طرز فکر و عقایدشان، می دانستند. چه ضرورتی داشت فضای میدان صادقیه با نارنجک فلفلی و شیمیایی آلوده شود؟ همه این روش ها، ما را از راه حل های منطقی دور می کند. تضمین انتخابات آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و سالم، کلیدی ترین بخش راه حل هاست. اگر این امر حل نشود، ریزش مشروعیت نظام سرعت خواهد گرفت. جنبش راه سبز باید بطور مکرر و در هر شرایط و مکان، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند. همانطور که آزادی زندانی ها، آزادی رسانه ها و برچیده شدن فضای امنیتی در جای خود بسیار مهم هستند و باید ضرورت این راه حل ها را نه تنها به گوش حاکمیت، بلکه به گوش همه مردم کشورمان برسانیم.

*درباره نسبت گروه های مرجع و جنبش راه سبز حرف و حدیث زیادی وجود دارد. نظر شما چیست؟

- جنبش سبز حرکتی است که از بطن گره های مرجع مهم جامعه ما متولد شده و در ارتباط با این گروه ها هم رشد کرده است. در این زمینه بعنوان مثال به نامه ۱۱۶ استاد دانشگاه تربیت مدرس اشاره می کنم. این دانشگاه فرزند انقلاب است و بنده هم به عنوان یک عضو کوچک از خدمتگزاران اول انقلاب، در شکل گیری آن نقش داشته ام. همه می دانند که این دانشگاه دوره کارشناسی ندارد و هرم سنی آن نسبت به سایر دانشگاه ها بالا است. در کارکنان و دانشجویان آن، فراوانند کسانی که که در فعالت های اول انقلاب نقش فراوانی داشته اند. ۱۱۶ تن از اساتید این دانشگاه در کنار بیانیه های مشابه فراوان سایر دانشگاه ها و بیانیه های انجمن های اسلامی و نهادهای دانشگاهی دیگر نشان می دهد تا چه حد حضور جنبش در دانشگاه ها و در میان دانشگاهیان جدی و فراگیر است. بنده می خواهم بگویم همین نسبت را شما در میان پزشکان، معلمان، مهندسین، کارگران، جنبش زنان، ورزشکاران و هنرمندان و دیگر گروه های مرجع می توانید بیابید. یک نگاه ساده و بدون تعصب به جشنواره های دهه فجر نشان خواهد داد که هنرمندان به عنوان قشری به شدت تأثیرگذار کجا ایستاده اند. گفته می شود بعد از انتخابات، نزدیک هزار کلیپ و سرود در مورد جنبش سبز یا حوادث مربوط به آن ساخته شده و تعداد زیادی کاریکاتور، پوستر و نقاشی و سایر تولیدات هنری خلق شده است. چنین تحرکی در تاریخ فرهنگ کشور ما و شاید فرهنگ های جهانی بی نظیر است. بنده ارتباط وثیق جنبش راه سبز با گروه های مرجع را بهترین دلیل برای امید به تحقق خواستهای جنبش در آینده کشورمان می دانم. چرا وقتی میلیون ها دانشجو در سراسر کشور در پشت جنبش سبز است، به آینده امیدوار نباشیم؟

* در مورد روحانیون چطور؟

- در بدنه جنبش، تعداد قابل ملاحظه ای از روحانیون متعهد و آگاه و مبارز حضور دارند. سبزها باید بدانند موضعگیری چند نفر روحانی تندرو و مغرض، نظر همه روحانیت و مراجع نیست. روحانیت اصیل ما هیچگاه مردم را با الفاظ رکیک خطاب نمی کنند یا از قتل و ریختن خون و در محبس کردن بیگناهان حمایت نمی کنند. روحانیت اصیل ما می داند که تهمت و شکنجه و آبروی دیگران را ریختن و تجسس حکمش در اسلام چیست. روحانیون واقعی ما مصالح اسلامی و ملی را از منافع فرقه ای و جناحی تشخیص می دهد و این روحانیون در کنار دانشگاه و متحد با دانشگاهیان هستند و اهمیت این وحدت را می دانند ما روحانیون فعال در جنبش سبز را ذخیره جنبش و پشتوانه بسیار مهم آن می دانیم. حضور آنها در جنبش سبز در شرایطی که از انواع روش ها و وسایل برای متهم کردن راه سبز به بی دینی و وابستگی به بیگانگان استفاده می شود، جنبه حیاتی دارد.

به همین دلیل، به همه کسانی که به امید اینده ای بهتر برای ایران عزیز به جنبش پیوسته اند عرض می کنم که پیوسته مراقب باشیم در دام تبلیغاتی که می خواهد روحانیت کشور را به جنبش بی اعتماد کند نیفتیم. کارناوال روز عاشورای سال ۷۶ و نمایش ها و تمهیدات شبیه آن از یادمان نرود. مخالفان جنبش اگر نه همه، ولی بخشی از آن، به هیچ اصول اخلاقی و دینی پایبند نیستند.

*پیشنهاد شما در مورد مراسم چهارشنبه سوری چیست؟

- مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند. بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و ازار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد سازگاری ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نیست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد و اعضای جنبش یکدیگر را به رعایت آن توصیه کنند، قطعا از آسیب هایی که ممکن است عده ای در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگیری خواهند کرد.

*و نکته آخر؟

- بنده آرزو دارم روزی در کشور شرایطی ایجاد شود که مجموعه پوسترها، نقاشی ها، کلیپ ها و سایر آثار هنری خلق شده یک سال گذشته بدون سانسور به نمایش گذاشته شود و می دانم که انشاء الله با امید و حرکت جنبش سبز، روزی شاهد چنین نمایشگاهی که نشان دهنده شور و شوق ها و دغدغه های ملی ماست، خواهیم بود.

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

31 سال زبان مادری در ایران


سازمان یونسکو از سال ۱۹۹۹ روز 2 اسفند ـ21 فوریه ـ را به نام "روز جهانی زبان مادری" نام گذاری کرده، تا دولت ها و شهروندان جهان را به دادن اهمیت بیشتر به تدریس زبان مادری در مدارس فراخواند. به همین مناسبت "روز" در مصاحبه با صاحب نظران در زمینه مسایل ملتها و قومیت های ایرانی، به عمده ترین نکات مرتبط با این بحث و وضعیت تدریس زبان مادری در کشور پرداخته است.

خانم ایرینا بوکووا،دبیر کل یونسکو دیروز به همین مناسبت طی پیامی که در سایت سازمان یونسکو درج شده است، با ابراز خشنودی از تجربه ده ساله "روز جهانی زبان مادری" بر لزوم آموزش کودکان به زبان مادری و گسترش سیستم آموزشی چند زبانه تاکید کرد.

دبیر کل یونسکو با اشاره به اینکه امسال یازدهمین مراسم گرامیداشت روز جهانی زبان مادری در چارچوب" سال بین الملی نزدیکی فرهنگها" برگزار می شود،تاکید کرده است که "زبانها ابزار مترقی تحمل و درک یکدیگر و عامل کلیدی برای تضمین زندگی مسالمت آمیز در بین اعضای یک جامعه می باشند".

پیام دبیر کل یونسکو به مناسبت روز "جهانی زبان مادری" در حالی منتشر شده که مساله زبان و زبان مادری در ایران،به ویژه طی 31 سال گذشته یکی از جدی ترین چالش های جامعه ایرانی و از اصلی ترین موارد نقض حقوق بشر بوده است.

اصل 15 قانون اساسی؛ تعلیقی 30 سال

صالح نیکبخت کارشناس مسایل حقوقی، وکیل دادگستری و از فعالان حقوقی و مدنی کرد، در گفتگو با "روز" با اشاره به اینکه زبان مادری اولین حق فرد است که در آغاز تولد کسب می کند، می گوید: "این حق نه از بین میرود و نه کاهش مییابد بلکه با افزایش سن افراد و دانایی ها او، استفاده از این زبان به عنوان وسیله ارتباطی وی با دیگران بیشتر و بیشر مورد احتیاج قرار می گیرد. به همین جهت وقتی بچه ها در سن 5 سالگی آماده ورود به کودکستانها و یک سال بعد آماده ورود به مدراس ابتدایی میشوند انتظار دارند همه چیز با همان زبان برای آنان توضیح داده شود و با همان زبان و وسیله با همکلاسی ها و هم سن و سالان خود و معلمان و دیگران ارتباط برقرار کنند. بنابراین اولین حق بشری، فطری و طبیعی انسان آموزش به زبان مادری است که اسناد بین اللملی هم بر این حق انسان تاکید نموده و روز دوم اسفند یا 21 فوریه به عنوان روز زبان مادری تعین شده و هیچ کشوری نمی تواند مدعی رعایت حقوق بشر شود ولی فرزندان خود را از خواندن نوشتن و ارتباط برقرارکردن با دیگران به زبان مادری خود منع کند و یا این زمینه را برای آنان فراهم نیاورد".

وی با یادآوری نقض حق تحصیل به زبان مادری در بعضی از کشورهای خاورمیانه نظیر ترکیه، به ممنوعیت به کارگیری زبان مادری در ایران می پردازد و می افزاید: "در حالی که در اصل 15 هم قانون اساسی ایران استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس زبان و ادبیات آنها در مدارس آزاد است، با و جود گذشت بیش از سی سال و چهار ماه از تصویب قانون اساسی ایران، هنوز این اصل قانونی به اجرا در نیامده است، درحالی که وقتی صورت مذکرات مجلس و بررسی نهایی قانون اساسی در سال 1358 را می خوانیم و در جریان بحثی که بین مرحوم مولوی عبدالعزیز نماینده مردم بلوچستان و مرحوم دکتر بهشتی نایب رئیس وقت مجلس قرار میگیریم، انگیزه های تصویب این قانون و حوزه های آن تنها محدود به خواندن و تدریس ادبیات این اقوام در مدارس نیست، بلکه مبنای تصویب این اصل با توجه به شرایط تصویب آن، این بوده که دولت در مناطقی که اقوام ایرانی (اقلیتهای ملی مانند کرد، ترک، عرب، بلوچ و ترکمن و غیره) زندگی می کنند، باید زمینه آموزش به این زبان برای کودکان را فراهم آورد تا آنان از این حق فطری و ذاتی خویش بهرمند گردند".

در اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی، با تاکید بر آزادی زبان های محلی و قومی آمده است: "استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است".

اما این اصل به اجرا در نیامده آن هم در حالی که برخی از فعالان حقوق بشر و اقوامی ایرانی بر این باورند که حتی در صورت اجرای کامل این اصل هم باز هم حرکتی آنچنانی در راستای احقاق کامل حق بشری استفاده از زبان مادری صورت نخواهد گرفت.

ناصر بولیدی، نویسنده و از فعالان حقوق بشر بلوچ در ایران، در همین راستا در گفتگو با "روز" می گوید: "اصل پانزده هم قانون اساسی در رابطه با مساله زبان مادری حاوی نکاتی است که در همان حد هم اجرا نشده،در حالیکه این نکات اشاره های بسیار ضعیفی به این حق بشری دارد و حاوی هویت زبانی اقلیتهای ملی و قومی در ایران نیست و توان حل مساله و نیازهای ملتها و اقوام ایرانی از جمله بلوچها را ندارد. در صورتی هم که اصل مورد اشاره اجرا شود، باز چیزی را حل نخواهد کرد، چون این اشاره ضمنی، خواسته های زبانی خلق های غیر فارس را محدود می کند. آنهم به علت اینکه مساله زبان مادری در قانون اساسی به عنوان یک اصل اساسی ذکر نشده است".

ممنوعیت زبان مادری تازه نیست

با اینکه ممنوعیت "تحصیل به زبان مادری" و جلوگیری از اجرای اصل پانزدهم قانون اساسی ایران، به ویژه به دوران معاصر ایران و مشخصا حکومت جمهوری اسلامی ایران بر میگردد، اما فعالان ملیت ها و اقوام ایرانی و همچنین فعالان حقوق بشر بر این باورند که این مساله در ایران قدمت بیشتری دارد.

دکتر علیرضا اصغرزاده، استاد جامعه شناسی دانشگاه یورک تورنتو در کانادا و از فعالان حقوق آذربایجان در مصاحبه با "روز" در این مورد می گوید: "کلا در تاریخ جدید ایران و بعد از به قدرت رسیدن رضا شاه در سال 1925 یک سیاست مرئی و نامرئی که دولت ایران داشته این بوده که زبانهای غیر فارسی را در مملکت از بین ببرد. همین سیاست در زمان رضاخان و در زمان پسرش محمد رضا اعمال شده است. در زمان جمهوری اسلامی هم اعمال شده و هم اکنون نیز اعمال می شود. بنابراین چندان انتظاری نمی شود داشت. از سوی دیگر وظیفه برخی از ادارات آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی در دوره های معاصر این بوده که زبان های غیر فارسی را در مملکت محو و نابود کنند".

رحمان جوانمردی، حامی و فعال حقوق بشر در ایران نیز بر این باور است که مساله به رسمیت نشناختن زبان مادری در ایران قدمتی بیشتر از دولت جمهوی اسلامی ایران دارد.

وی در گفتگو با "روز" با اشاره به تجربه های تاریخی جهان و منطقه از جمله در فرانسه و ترکیه، در رابطه با همگون سازی ملی می گوید: "در ایران نیز نیروهایی که میخواستند مدرنیته را جایگزین سنتهای قدیمی نمایند، بیشتر تحت تاثیر تئوری آسیمیلاسیون ملی (همگون سازی ملی) بوده و علیرغم قانون ایالتی و ولایتی مشروطه که پاره ای از حقوق ملی غیر فارسها را در بر دارد، به سیاست یکپارچگی ملی روی آوردند. این سیاست در دوران رضا شاه بشدت دنبال شده و "ممالک محروسه" را که آزادیهایی طبیعی، بدلیل غیرمتمرکز بودن در خود داشت، به کشور یکپارچه و یک بنی ایران آریایی تغییر شکل داد. تئوریسین های این راهبردها بر حکومت مرکزی قوی و یکپارچگی "دولت ـ ملت" مدرن تاکید بسیاری میکردند و بر همین اساس، آزادیهای فرهنگی و زبانی در میان مرزهای ایران را بمثابه خطری که یکپارچگی ملی ایران را تهدید می کند نفی می کردند".

ناصر بولیدی فعال بلوچ نیز با این نظر که نظامهای حکمرانی در ایران معاصر از زبان مادری به عنوان ابزاری برای "همگون سازی ملی" و تثبیت قدرت حاکمان استفاده کرده اند، موافق است.

وی می گوید: "در دوران معاصر ایران تنها دو نظام سیاسی وجود داشته است، یکی پهلوی و دیگری هم جمهوری اسلامی. در هر دوی این سیستم ها،مسئله زبان نزد حاکمان ایرانی نکته ای بوده که رژیم خواسته از آن به عنوان ابزاری جهت همگوم سازی ملی استفاده کند. در سیستم های قبل از اینها البته مساله زبان به شکل امروزه مطرح نبوده و کارکرد آن تنها در حد وسیله ای ارتباطی بوده است. اما مشخصا در سیستم های مدرن، ایران از زبان به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت و یا برای تثبیت شکل خاصی از حکومت بر اساس ناسیونالیزم افراطی استفاده شده است. و گرنه قبل از آن مثلا در عصر قاجاریه، زبان تنها موضوعی اداری و وسیله ای برای ارتباط بوده است نه الزاما عاملی سیاسی".

صالح نیکبخت نیز با اشاره به اجرای حداقلی مواد مربوط به حقوق اقلیتهای ملی و قومی در ایران با سابقه تاریخی نقض "حق تحصیل و تکلم به زبان مادری" موافق است.

این وکیل دادگستری می گوید: "اگر چه در وضعیت کنونی ایران تا حدودی اجازه انتشار محدود کتاب و روزنامه برای مثال به زبان کردی داده می شود، اما این حق در هیچ دوره ای از تاریخ ایران وجود نداشته. در زمان رضا شاه نه تنها اجازه آموزش به زبانهای قومی داده نمی شد، بلکه حتی در مدارس بچه ها را مجبور می کردند که به لباس فرم مشخص درس بخوانند و اگر با لباس مثلا کردی می آمدند در شهرها ممانعت می کردند که این موضوع در سالهای دهه چهل برای خودمن پیش آمد".

از سوی دیگر یوسف عزیزی بنی طرف، نویسنده نیز با اشاره به پیامدهای محرومیت از حق "تحصیل به زبان مادری" در جامعه خوزستان به روز می گوید: "کودک غیر فارس در ایران وقتی وارد کلاس اول دبستان می شود باید دو چیز را بیاموزد: نخست زبان فارسی و دوم الفبای فارسی، در صورتی که کودک فارس فقط الفبای فارسی را می آموزد واین آغاز مسابقه نابرابر در عرصه زندگی میان کودک فارس وکودک غیرفارس است.این آغاز نابرابری زبانی به نظر من اساس نابرابری های فرهنگی، سیاسی واقتصادی آینده این کودک است. من وهمگنان عرب من وقتی وارد کلاس اول ابتدایی شدیم فقط عربی، یعنی زبان مادری ام را می دانستیم و محیط مدرسه که در آن صرفا به زبان فارسی تدریس می شد برای ما بیگانه بود. لذا این محرومیت از ابتدایی ترین حقوق انسانی یک کودک عرب زبان امروزه باعث شده تا در خوزستان شاهد ترک تحصیل حدود 33 در صد از دانش آموزان در مقطع دبستان و 50 درصد در مقطع راهنمایی و 70 درصد در مقطع دبیرستان باشیم. نسبت حضور دانشجویان عرب زبان در دانشگاه ها هم بسیار ناچیز است وقابل قیاس با نسبت حضور دانشجویان فارس در دانشگاه ها نیست و اساسا قیاس مع الفارق است".

ازخود بیگانگی؛ ارمغان محرومیت از زبان مادری

به عقیده کارشناسان، محرومیت از تحصیل به زبان مادری پیامدهای فرهنگی، روانشناسی واجتماعی ناگواری به بار می آورد. تاثیرات این امر اما بیش از همه بر ساختار اجتماعی جوامع محروم از تحصیل مشاهده می شود. در بعضی موارد هم پیامد محرومیت از این حق بشری منجر به دامنه دار شدن اختلافات سیاسی و عقیدتی شده است.

دکتر علیرضا اصغرزاده در همین ارتباط با اشاره به افت تحصیلی و ترک تحصیل دانش آموزان و دانشجویان، در مورد تبعات محرومیت از تحصیل به زبان مادری بر جامعه آذربایجان می گوید: "از جمله عوارضی که بدلیل ممنوعیت تحصیل به زبان مادری در ایران گریبانگیر آذربایجان شده است، افت شدید تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان آذری بوده است، چون سیستم آموزشی در ایران بر یک اساس قلدرانه و دیکتاتورمابانه عمل کرده است. از همان مراحل ابتدایی شروع به تحصیل به دانش آموزان القا می شود که زبان شما زبان تحقیری است و زبان فارسی زبان رسمی شماست و باید با این زبان صحبت کنید. این درحالی است که در هیچ جای دنیا حالت مشابهی وجود ندارد و مسایل آموزشی فارغ از تمام متعلقات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر اساس نظریه های علمی نگریسته می شود،اما در ایران بچه ها به علت اینکه مجبورند زبان مادری خود را از یاد ببرند و با یک زبان بیگانه صحبت بکنند و درس بخوانند، حداقل تاثیری که این موضوع به جا می گذارد ترک تحصیل است. وقتی تعداد بیسوادها در جامعه نیز افزایش یابد مسایل دیگری هم به تبع آن به میان خواهد آمد".

رحمان جوانمردی، فعال حقوق بشر نیز با اشاره به پیامدهای روحی و روانی محرومیت از تحصیل به زبان مادری می گوید: "پاره ای از محققین معتقدند آموزش بزبانی که اطرافیان یک کودک با آن صحبت می کنند باعث رشد روانی و سلامت روحی شده و عکس آن میتواند مشکلات روانی برای کودک ایجاد کند. کودکی که اولین کلمات را برای تعریف و تفهیم اطراف خود از زبان مادر یاد میگیرد، در تغییر انها به کلمات و آواهای دیگر مشکل خواهد داشت. تلاش برای پاک کردن ذهن کودک از آموزه های پایه ای و اولیه میتواند بشدت مخرب و نابود کننده باشد. کودک برای تفکر و اندیشه احتیاج به مفاهیم دارد، این مفاهیم، زمانی که در دوران رشد بیشتر شوند، برای کودک ایجاد اختلال در اندیشه در پی دارند".

دکتر ناصر بولیدی از فعالان بلوچ هم با اشاره به اهمیت زبان و زبان مادری در شکل گیری ساختار شخصیتی فرد، در باره پیامدهای محرومیت از آن می گوید: "اساسا زبان یک مساله شخصیتی و فردی است. به عنوان مثال در ایران هنگامی که فرد غیر فارس به مدرسه می رود غیرمستقیم به او گفته می شود که زبانش کامل نیست و بایستی یک زبان دیگر را فرابگیرد. در واقع دولت ایران در دوران معاصر از طریق تشکیل یک سیستم تبعیض آمیز، باعث شده افراد غیر فارس در مراحل متفاوت، به مراتب مورد تبعیض قرار بگیرند که مسلما در ساختار شخصیتی آنها و بعدها در کل ساختار اجتماعی و فرهنگی تاثیرات بسیار ناگواری به بار خواهد آورد".

وی با اشاره به نقش زبان مادری در روحیه تسامح و بی توجهی به این امر می افزاید: "حتی گاهی از زبان فارسی به عنوان ابزاری برای سرکوب استفاده و نهایتا باعث از بین رفتن تسامح ملی و گاها به وجود آمدن تنشهای سیاسی شده است".

اما اساسا دولتها در قبال شناسایی و تضمین سطح و عمق حقوق بشر به ویژه حق آموزش به زبان مادری تعهداتی دارند که نقض آنها پیامدهایی برای آن دولتها به بار خواهد آورد.

دکتر صالح نیکبت کارشناس مسایل حقوقی و وکیل دادگستری درباره پیامدهای حقوقی نقض حق "تحصیل به زبان مادری" برای دولت ایران می گوید: "البته نقض حقوق بشر در کشورهایی مانند ایران و ترکیه و سوریه و سایر کشورهای خاورمیانه، محدود به این مورد نیست،اما با این وجود یکی از موارد نقض این حقوق و از جمله آموزش به زبان مادری این است که زمینه آسیمیلاسیون در ملتهای غالب به وجود می آید و انچه که در دنیا برای جلوگیری از آن فعالیت و هزینه میشود و آن نگهداری فرهنگ ها و تمدنهای کهن ولو کوچک میباشد در این مورد به صورت علنی پایمال میشود. بدون شک نقض این حق یکی از مواردی است که همواره توسط مجامع بین المللی به دولت ایران تذکر داده میشود اما ظاهرا همواره جواب این دولت به این مسائل، رد و انکار بوده است".

زبان مادری باید اجباری شود

برخی اما بر این باورند که در ایران نه تنها باید زمینه‌های شکوفائی زبانهای گوناگون مردم ایران فراهم باشد، بلکه باید آموزش زبان مادری درست بمانند زبان فارسی اجباری شود و فارسی زبانان را نیز وادارکرد تا یک زبان دیگر را هم بیاموزند.

ناصر بولیدی نویسنده و فعال بلوچ در این باره می گوید: "مسلما باید در منطقه بلوچستان یادگیری زبان مادری برای تمام ساکنان آن اجباری شود. آن هم نه به شکل تحقیر آمیزی که قانون اساسی هم اکنون مطرح کرده، بلکه به عنوان یک امکان و حق عادی به موضوع زبان مادری پرداخته شود. یعنی همزمان و هم شان با دیگر زبانهای کشور به شکل اجباری باید آموزش داده شود.عدم توجه به این امر باعث ایجاد تنش و از بین رفتن همزیستی مسالمت آمیز در میان خلقهای ایرانی خواهد شد".

رحمان جوانمردی دیگر فعال حقوق بشر در ایران در مورد اجباری کردن زبان مادری در کشور می گوید: "زمینه‌های شکوفائی زبانهای گوناگون مردم ایران باید فراهم شود. زبان وسیله و ابزار ارتباط، شناختن و اگاهی است. در کشوری که مردمانی با تنوع فرهنگی و زبانی در آن زندگی مشترک دارند، نیاز به شناخت همدیگر دارند. خانواده بدون آگاهی از همدیگر دچار بلبشو و هرج و مرج خواهد شد. مردم ساکن یک کشور خانواده ای بزرگتر هستند که با قرارداد نا نوشته ای با هم زندگی میکنند. همانگونه که تبعیض و بالادستی در یک خانواده، پایداری نظام خانواده را بطور جدی تهدید میکند، تبعیض و نابرابری میتواند باعث از هم پاشیدن یک خانواده بزرگتر نیز گردد. مردمان غیر فارس ساکن ایران گاهی از فارسها نیز زبان فارسی را بهتر یاد گرفته اند. نمونه های فراوانی در این مورد را میتوان به عنوان شاهد این ادعا مطرح کرد. محمد قاضی مترجم صاحب نام ایرانی یک کرد زبان بود. هه ژار مکریانی که قانون ابن سینا را بفارسی ترجمه کرده یک کرد زبان بود. نویسندگان ترک زبان، عرب و بلوچ که در زبان فارسی شاهکارهایی خلق کرده اند کم نیستند. انسان مدرن و متمدن از خود سئوال می کنند چرا برعکس آن ممکن نیست؟ چرا شهروند فارس زبان نباید نوشته ای بزبان کردی یا ترکی داشته باشد؟ سیر پیشرفت در زمینه حقوق فردی و جمعی انسان در قرن حاضر و گفتمانهای مدرن باید به میان مرزهای ایران نیز نفوذ کند. دمکراسی یک پاکت و مجموعه و شامل اجزایی بهم پیوسته است. عدم اجرای یکی باعث فاسد شدن دیگر اجزا میشود. اصل اول و دوم میثاق جهانی حقوق بشر بر عدم تبعیض و احترام متقابل تاکید دارد".

دکتر علیرضا اصغرزاده، استاد جامعه شناسی دانشگاه یورک تورنتو در کانادا نیز با اشاره به ضرورت اجباری کردن «زبان مادری» در ایران به تجربه ی برخی از کشورها با تفاوتهای ملی و قومی به "روز" می گوید: "همین روش در اکثر کشورهای جهان خصوصا در کشورهای چند زبانه و به ویژه در کشورهای افریقایی به اجرا گذاشته شده است. به عنوان مثال نیجریه، افریقای جنوبی، غنا، سیاستهای زبانی اینها در سیستم تحصیلی بدین قرار است که دانش آموز در مراحل ابتدایی فقط به زبان مادری آموزش می بیند. بعد از مرحله ابتدایی زبان انگلیسی هم اضافه می شود که علیرغم اینکه زبان استعمارگر بوده اما به مرور زمان در میان مستعمره ها به زبان رسمی تبدیل شده است. در مرحله دبیرستان به علاوه زبان مادری و زبان انگلسی یک زبان دیگر افریقایی هم آموزش داده می شود. این روش، روشی کاملا علمی، منصفانه و برابر طلبانه است".

جنبش سبز و زبان مادری

روز جهانی "زبان مادری"در ایران امسال مصادف با ظهور و تداوم جنبشی است که بعد از دور دهم انتخابات ریاست جمهوری در ایران به جنبش سبز نام گرفت. این جنبش در راستای ارائه و تحقق خواسته های خود از مناسبتهای ملی و جهانی به عنوان عاملی برای عینیت بخشیدن به خواسته های خود و پیشبرد آنها استفاده کرده است. فعالان فارس زبان این جنبش در این میان اما واکنشی به "روز جهانی زبان مادری" نشان ندادند.

در حالیکه برخی بر این عقیده بودند که این روز می توانست فرصت مناسبی برای برطرف کردن آن چیزی باشد که از آن به عنوان "آسیب عدم فراگیری جنبش" یاد می شود.

ناصر بولیدی در این مورد به روز می گوید: "جنبش سبز چه چیزی برای ملتها و اقوام ایرانی دارد؟ این سئوالی است که تاکنون سران نمادین و روشنفکران این جنبش به آن پاسخی نداده اند. این دوستان که در قبال قشرهای اجتماعی مثل زنان، دانشجویان و غیره همواره مواضع شفاف داشته اند، به طور بسیار غیر شفاف و حداقلی در مورد مسایل ملتها و اقوام سخن گفته اند. در حالیکه با ارتقای سطح سیاسی و آگاهی بلوچ ها، کردها و آذری ها، این مساله در آینده برای آنها غیر قابل قبول است و حل مساله ملی به شکل کامل خواسته اصلی این مردمان است؛ مطلبی که از سوی جنبش سبز به طور کلی به حاشیه رانده شده است".

دکتر علیرضا اصغرزاده از فعالان آذربایجان نیز با ذکر اینکه یکی از ضعف های اساسی جنبش سبز نادیده گرفتن حقوق خلق های غیر فارس بوده است به "روز" می گوید: "از بدو تشکیل جنبش سبز یک آسیب جدی وجود دارد که همانا نادیده گرفتن حقوق خلق های غیر فارس است. سران نمادین جنبش سبز و فعالان آن می توانستند از روز جهانی زبان مادری به نحو احسن برای تقویت اعتماد بین خلق های غیر فارس، استفاده کنند.نه تنها مسئولان نمادین این جنبش در داخل ایران از این مساله غافل ماندند، بلکه برخی از سخنگویان نمادین جنبش در خارج از ایران هم که عموما از روشنفکران درجه اول ایرانی هستند، به این مساله هیچ توجهی نشان ندادند. در حالیکه به نظر من این مساله اصلی ترین ضعف جنبش سبز است و طبیعتا اگر برخورد جنبش با ملتها و اقوام ایرانی اینگونه ادامه بیابد، خلق های غیر فارس هم دنباله روی از جنبش نخواهند کرد".

گفتنی است نقض حق تحصیل به زبان مادری از سوی جمهوری اسلامی و کم توجهی فعالان سیاسی، مدنی، روشنفکری و حقوقی فارس زبان طی 31 سال گذشته در حالی صورت می گیرد که این حق در بسیاری از اسناد و معاهدات حقوق بشری مانند منشور زبان مادری، اعلامیه­ی جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده­ی ۴ اعلامیه­ی حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهبی، ماده­ی ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک، ماده­ی ۲۷ میثاق بین­المللی حقوق مدنی و سیاسی و… مورد تاکید قرار گرفته است.

طرح آزادی زندانیان تا نوروز و بازگشت تدریجی سپاه به پادگانها مردم فريب نخواهند خورد

آزادی زندانیان سبز

به گزارش خبرنگار جرس از تهران، آزادی زندانیان در چند مرحله خواهد بود: نخست زندانیان دستگیر شده در راه پیمائی ها و تظاهرات که به صورت فله ای بازداشت شده اند، آزاد می شوند. تا کنون طی دو مرحله تعدادی قابل توجهی از این زندانیان سبز در چند روز اخیر آزاد شده اند. مرحله دوم آزادی فعالان دانشجوئی و فعالان جنبش زنان است و مرحله سوم آزادی افراد شاخص که چند روز قبل از آغاز تظاهرات خیابانی بازداشت شدند و به زندانهای طولانی بین 5 تا 8 سال محکوم شده اند.

زندانیان دسته سوم سران احزاب مشارکت، مجاهدین انقلاب، نهضت آزادی، ملی مذهبی، کارگزاران، ادوار تحکیم و اعضای انجمنهای مدنی دفاع از آزادی مطبوعات، صنفی روزنامه نگاران، دفاع از زندانیان و نیز روزنامه نگاران هستند. این زندانیان که عملا هیچ دلیل محکمه پسندی برای ادامه حبسشان نیست، علیرغم محکومیت در دادگاههای بدوی و حتی تجدید نظر یا الآن به عنوان مرخصی آزاد شده اند یا با سپردن وثیقه های سنگین بین پانصد میلیون تا یک میلیارد تومان بزودی آزاد می شوند. آزادی معدودی از زندانیان شاخص که حساسیت ویژه دارند و نامه سرگشاده به رهبری نوشته اند یا در ارتباط با مرحوم آیت الله منتظری بازداشت شده اند، هنوز در پرده ابهام است.

سیاست جدید نظام در ارتباط با زندانیان محکوم شده این است که به شرط عدم فعالیت سیاسی آزاد خواهند بود و به مجرد کمترین تحرک سیاسی به واحد اجرای احکام دادگاه انقلاب معرفی خواهند شد. با این سیاست عملا فعالیت احزاب قانونی و انجمنهای مدنی به پائین ترین سطح در زمان رهبری آقای خامنه ای می رسد. بعلاوه نظام از بدنامی زندانیان سیاسی، خود را نجات خواهد داد.

سیاست در پیش گرفته شده در درجه اول نتیجه فشار افکار عمومی داخل، جوامع حقوق بشر بین المللی، توصیه های خواص به رهبری، و احساس اطمینان از نزدیک شدن کشور به شرائط عادی بعد از راه پیمائی 22 بهمن است. این در حالیست که تحلیلگران معتقدند نظام، خواهی نخواهی به نخستین مطالبه حداقلی جنبش سبز، یعنی آزادی زندانیان سیاسی تن داد.

خبرنگاران جرس از سطح شهر تهران گزارش می کنند که محبوبیت زندانیان جنبش به شدت در میان شهروندان عادی افزایش یافته و عملا تبدیل به قهرمانان ملی شده اند. آزادی آنها در واقع عقب نشینی نظام از مواضع اولیه و تهدیدهای شداد و غلاظ نخستین است.

بازگشت سپاه به پادگانها

دومین فعل و انفعال که اهمیت آن کمتر از آزادی زندانیان سبز نیست، بازگشت سپاه به پادگانهاست. سپاه در دو هفته اخیر کلیه زندانیان خود را به وزارت اطلاعات تحویل داد و به شدت در حال خارج کردن خود از مقابله آشکار با مردم است. به دنبال مشاجره شدید سرلشکر عزیز جعفری با محمود احمدی نژاد در شورای امنیت ملی که خبر آن در گذشته در جرس منتشر شد، شورای فرماندهان سپاه به این نتیجه رسیدند که در وقایع اخیر از وجهه سپاه بشدت کاسته شده و عملا وجه المصالحه مطامع رئیس جمهوری واقع شده اند که حتی در میان پاسداران هم پشتوانه ای ندارد.

سپاه اکنون به میزانی از قدرت سیاسی، اقتصادی، سایبری، امنیتی و نظامی رسیده است که در هر لحظه که احساس کند نظام در خطر است به سرعت وارد عمل می شود و زمانی که احساس کند وضعیت کشور به حال عادی برگشته دوباره به پادگانها باز می گردد. در هشت ماه اخیر سپاه با تمام قوا وارد صحنه شد و قوه قضائیه، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و وزارت کشور به عنوان ضابطین سپاه انجام وظیفه کردند. قدرت سپاه در ایران با قدرت ارتش در ترکیه و پاکستان قابل مقایسه است. قدرت فایقه اقتصادی سپاه عملا آنرا بر فراز دولت، مجلس، قوه قضائیه و ارتش قرار داده است.

مراودات همه جانبه سپاه با دول روسیه، چین و کره شمالی به پاسداران امکان استفاده از تجارب دول شرقی در سرکوب شورشهای شهری، تظاهرات خیابانی و جنبشهای اجتماعی را فراهم کرده است. سرکوب جنبش در 22 بهمن با استفاده از تجارب یاد شده صورت گرفت. شدت خشونت بکار گرفته شده در تظاهرات عاشورا، حمله خودروی انتظامی بسوی تظاهر کنندگان، استفاده از نیروی موتوری سبک در میان تظاهرکنندگان و ارتش سایبری با شیوه های مواجهه روسها و چینی ها در شورشهای خیابانی قابل ردیابی است.

سپاه اکنون نقش خود را به ماموران وزارت اطلاعات می دهد. بسیاری از فرماندهان سپاه با این میزان ورود سپاه در منازعات داخلی موافق نبودند. سرلشکر جعفری البته از مدافعان سیاست مشت آهنین بود و سپاه را به مواجهه مستقیم با مردم معترض کشانید. خبرنگاران جرس در سطح شهر بویژه شهرک شیهید محلاتی از روزهای دشوار فرماندهان سپاه در زندگی خانودگیشان خبر می دهند. بسیاری از فرمادهان با فرزندان و همسران خود بخاطر نقش منفی سپاه در وقایع اخیر کشور مشکل دارند. بازگشت سپاه به پادگانها دومین عقب نشینی نظام در اسفند ماه است. هرچند که اینگونه تبلیغ می شود که وضعیت کشور به حدی از آرامش رسیده که دیگر نیازی به حضور مستقیم سپاه در سطح شهرها نیست. اگر چه این توجیه بهره اندکی از واقعیت دارد، اما حقیقت امر فشار افکار عمومی بر سپاه بویژه خانواده سبز بسیاری از فرماندهان سپاه است.

آنچه در این میان باقی می ماند نقش جدید آقای خامنه ای در اسفند ماه در ارتباط با دو عقب نشینی یادشده است.

خبرهای تحلیلی تکمیلی متعاقبا ارسال خواهد شد.

حكم اعدام براي محاربين گمنام

آخرین جلسه رسیدگی به اتهام‌های پنج تن از بازداشت‌شدگان تظاهرات روز عاشورا که به «محاربه» و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران و گروهاي سلطنت طلب متهم شده‌اند روز شنبه در دادگاه انقلاب برگزار شد.

در آخرين جلسه دادگاه متهمان رديف سوم، چهارم و پنجم از سوي دادستان به محاربه متهم شدند كه بر اساس قوانين جزايي اسلام براي آنها حكم اعدام در نظر گرفته شده است.

در حالي اين سه تن به اعدام محكوم شده‌اند كه هيچ اطلاعاتي از هويت آنها در دست نيست و بيم اين مي‌رود كه در سكوت خبري اعدام شوند.

در همين راستا روز گذشته سايت ديلي نيوز هويت يكي از اين سه تن را به نقل از نزديكانش فاش كرد. اين سايت مدعي شده است كه يكي از اين سه نفر«اميد دانا» جوان ۲۶ ساله‌اي است كه در تظاهرات روز عاشورا بازداشت شده است.گفته مي‌شود دادگاه با استناد به فيلم پخش شده از متهم، وي را به اعدام محكوم كرده است.

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه


انتقاد موسوی و کروبی از 'مصادره' راهپیمایی ۲۲ بهمن

میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو رهبر مخالفان دولت ایران با انتقاد از فضای امنیتی ایجاد شده برای مراسم سالگرد پیروزی انقلاب ایران، از شرکت کنندگان در راهپیمایی این روز تشکر کردند.

به گزارش سایت سحام نیوز (پایگاه رسمی حزب اعتماد ملی)، آقای موسوی و آقای کروبی چهارشنبه شب (۲۸ بهمن - ۱۷ فوریه) در ملاقات با یکدیگر از "مصادره" حضور راهپیمایان در مراسم ۲۲ بهمن به نفع "اهداف و اغراض سیاسی" یک گروه خاص و همچنین توسل به خشونت برای جلوگیری از آشکار شدن حضور معترضان در این راهپیمایی انتقاد کرده اند.

بشنوید


حکومت ایران تدابیر امنیتی بی سابقه ای را در حاشیه مراسم روز ۲۲ بهمن در تهران اجرا کرد و مأموران انتظامی و امنیتی با خشونت از حضور بسیاری از معترضان و رهبران آنها در راهپیمایی این روز جلوگیری کردند.

آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، صبح روز چهارشنبه در یک سخنرانی عمومی، مخالفان دولت را به "غفلت"، "بی عقلی" یا "عناد" متهم کرد و راهپیمایی روز ۲۲ بهمن را "اتمام حجت" با آنان و نشانه حمایت اکثریت مردم از حکومت خواند.

اما آقای موسوی و آقای کروبی در دیدار چهارشنبه شب خود گفته اند: "امسال برای اولین بار در طول سی سال گذشته، در روز پیروزی انقلاب که متعلق به تمامی آحاد کشور است، شاهد شرایط کاملا نظامی و حاکم شدن جو رعب و وحشت در مناطق مختلف و برخورد با نمادهایی بودیم که بخشی از رنگ پرچم این کشور است و این نشانه ای از ضعف و نگرانی خشونت طلبان از حضور سبز مردم است".

مخالفان دولت ایران می گویند که تعداد زیادی از معترضان در میان راهپیمایان ۲۲ بهمن حضور داشتند اما در برابر انبوه نیروهای امنیتی امکان بروز مخالفت خود را پیدا نکردند.

اما هواداران حکومت ایران مخالفان دولت را افرادی کم شمار معرفی می کنند که در برابر حضور گسترده حامیان دولت در روز ۲۲ بهمن امکان ابراز وجود پیدا نکرده اند.

در روز ۲۲ بهمن امسال گزارش هایی از درگیری های پراکنده در مناطق مختلف تهران و چند شهر دیگر ایران منتشر شد، اما مخالفان دولت نتوانستند آنطور که برنامه ریزی کرده بودند از این مناسبت برای نشان دادن مخالفت خود استفاده کنند.

اظهار تأسف سازمان مجاهدین انقلاب

همزمان با دیدار دو رهبر مخالفان دولت در ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، یکی از احزاب اصلی جناح اصلاح طلب در این کشور با صدور بیانیه ای از تحریف حضور راهپیمایان در مراسم سالگرد انقلاب انتقاد کرده است.

در بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب آمده است: "راهپیمایی 22 بهمن امسال گسترده تر و پرشورتر از سال های اخیر برگزار شد و این گستردگی و شور بی گمان مرهون حضور آگاهانه و مسئولانه کلیه اقشار و گرایش های مختلف جامعه ای است که بخش وسیعی از آن به ویژه در هشت ماه گذشته نارضایتی و اعتراض خود را به روندهای جاری و رفتار جریان حاکم در نادیده گرفتن حقوق شهروندی و مقاومت لجوجانه در برابر خواسته ها و مطالبات قانونی و مشروع خویش به اشکال مختلف ابراز داشته است".

سازمان مجاهدین انقلاب نسبت به برخوردهای صورت گرفته با مخالفان دولت در جریان راهپیمایی 22 بهمن اعتراض کرده و خواستار آزادی بازداشت شدگان این روز شده است.

پیش تر جبهه مشارکت ایران اسلامی و مجمع روحانیون مبارز، دو تشکل دیگر اصلاح طلبان ایران هم نسبت به اعمال خشونت مأموران حکومتی در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب انتقاد کرده بودند.

تصاوير متفاوت از 22 بهمن

















۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

کروبی: فضای وحشت و نظارت پلیسی باید از بین برود

مهدی کروبی در مصاحبه با ساندی تلگراف بار دیگر بر آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی شورای نگهبان تاکید کردو گفت: فضای فعلی که تحت تسلط وحشت و نظارت پلیسی است باید از بین برود.

مهدی کروبی همیشه آدم رو راستی بوده است. با آغاز طلبگی در شهر مقدس قم اوبه سرعت بدل شد به یکی از مریدان آیت الله خمینی، واعظ پرجاذبه، که بعدها پایه گذار انقلاب اسلامی شد. در اواخر دهه هفتاد میلادی به جرم دعوت هم میهنانش به انقلاب او دوره های طولانی مدتی را در زندان شاه گذراند. هم بندهای سابق او از ایستادگی هایش برای دفاع از حقوق دیگر زندانیان در مقابل گردن کلفتها و نگهبانان بی رحم زندان تعریف کرده اند.حتی وقتی که در دوران محمد خاتمی رییس جمهور اصلاح طلب، او به ریاست مجلس رسید از سکوت سرباززد و به طور علنی سازمان قدرتمند سپاه پاسداران را متهم به تشکیل امپراطوری عظیم قاچاق کرد. حالا در سن هفتاد و سه سالگی او می گوید که انقلاب اسلامی خمینی به دلیل زیرپا گذاشتن دمکراسی توسط حاکمیت از خط خارج شده است و مسئولان حکومتی را متهم به اعمال شکنجه و تجاوز به زندانیان سیاسی می کند. او از طریق فرزندش محمد تقی کروبی به سئوالات ارسالی ساندی تلگراف پاسخ داده است.

ساندی تلگراف: ماه گذشته شخصی به سوی شما شلیک کرد و هفته پیش هم به شما حمله شد. آیا شما هنوز درمعرض خطر هستید؟

مهدی کروبی : بله. من هفتاد و سه سال دارم. به عنوان یک روحانی و دوست نزدیک مرحوم آیت الله خمینی وظیفه قانونی، ملی و مذهبی خودم می دانم که برای مردممان کاری بکنم. از وقتی بیست و پنج ساله بودم در کنار آیت الله خمینی در انقلاب شرکت داشتم. از آن موقع تا به حال من آنچه را که لازم بوده فارغ از خطریا هزینه ای که برایم داشته انجام داده ام.

ساندی تلگراف: با توجه به اینکه هفته گذشته نیروهای امنیتی تظاهرات شما را سرکوب کردند استراتژی جدید مخالفان چه خواهد بود؟

مهدی کروبی : درحال حاضرتجمع رسمی که از مردم بخواهیم در آن شرکت کنند نداریم. ما طبق اصل بیست و هفت قانون اساسی تقاضای برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز برای نشان دادن حمایت مردم از جنبش را خواهیم کرد.

اگربه ما اجازه برگزاری ندهند ناچار می شویم که به روش های دیگری متوسل شویم تا مردم را از جنبش مسالمت آمیز آگاه کنیم و آن را به سراسر کشور گسترش دهیم.

ما می خواهیم خواسته های صلح جویانه ما را درچارچوب قانون اساسی نگه داریم. اما نمی خواهیم که مردم برای این کار هزینه بالایی بپردازند.

درحال حاضر دولت تحمل کمتری نشان می دهد و سعی بر استفاده از خشونت در برابر مردم دارد. بسیاری از جوانان در زندان هستند و حکم های غیر قابل قبولی دریافت کرده اند. هرگز نمی توان از حق مردم گذشت. اما باید راه مناسبی برای احقاق حقوق مردم بیابیم و انقلاب را به مسیر اصلیش بازگردانیم بدون اینکه اجازه دهیم آنها جمهوری اسلامی را از اهداف اصلیش منحرف کنند و بدون تحمیل هزینه بالایی به مردم.

ما به زودی در باره برنامه های آینده با مردم صحبت خواهیم کرد. آقای موسوی و من به زودی باهم جلسه ای خواهیم داشت که پس از آن استراتژی و راهکار را به اطلاع مردم خواهیم رساند. این جلسه ممکن است در همین هفته برگزاد شود. ا

الویت های ما آزادی بی قید و شرط تعداد زیاد زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی شورای نگهبان است. و آخرین خواسته مان بوجود آوردن فضای مناسبی برای آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن حق انتقاد است. فضای فعلی که تحت تسلط وحشت و نظارت پلیسی است باید از بین برود و موقعیتی بوجود بیاید که همه مردم بتوانند گرد هم بیایند و عقیده خود را نسبت به آینده حکومت ابراز کنند. انتخاب حق مردم است. در دیدگاه امام خمینی رای مردم مهمترین چیز بود.

ساندی تلگراف: آخرین باری که با رهبر ملاقات کردید چه زمانی بود و راجع به چه مسائلی صحبت کردید؟

مهدی کروبی : آخرین دیدار با رهبر قبل از انتخابات خرداد ماه بود. ما در باره مشکلات داخلی دولت و سیاست خارجی صحبت کردیم. من از سیاست خارجی آقای احمدی نژاد و اثر آن بر امنیت و منافع ملی انتقاد کردم. و همینطور نظر ایشان درمورد انتخابات را جویا شدم و ایشان گفتند: "از نظر من تفاوتی بین کاندیداها وجود ندارد."

ساندی تلگراف: آیا شما باور دارید که محمود احمدی نژاد رییس جمهور قانونی ایران است؟

مهدی کروبی: بین مشروعیت و حقیقت تفاوت هست. واقعیت این است که او رییس قوه مجریه است. اما به نظر من دولتهای مشروع باید توسط مشارکت گسترده مردم در انتخاباتی آزاد و عادلانه منصوب شوند. قانون اساسی ما هم بر این نکته تاکید دارد. ما اورا به عنوان رییس دولت که کنترل همه چیز از بودجه گرفته تا سیاست داخلی و خارجی را به عهده دارد می شناسیم. او باید در برابر وظیفه خود پاسخگو باشد.

اما مشکل ما با مشروعیت او همچنان به قوت خود باقی است. برای برپایی تظاهرات آرام ما باید از دولت مجوز بگیریم. آنها را فقط قدرت حاکم می دانیم نه دولت مشروع.

ساندی تلگراف: آیا شما و دیگر رهبرمخالفان، میرحسین موسوی، در باره امکان مذاکره و به توافق رسیدن با آقای احمدی نژاد تبادل نظر کرده اید؟

مهدی کروبی : فعلا داریم روی این مسئله کار می کنیم. اما عدم احترام و به رسمیت شناختن حقوق مردم مشکلات بسیاری را در داخل ایران بوجود آورده است. ما کسی را برای مذاکره با آقای احمدی نژاد منصوب نکرده ایم، اما مهمترین موضوع احترام و درک حقوق و خواسته های ملت است.

ساندی تلگراف: چرا ماموران امنیتی به تظاهر کنندگان آرام حمله کرده اند؟

مهدی کروبی : زندگی سیاسی برخی ازجمله بعضی افراد نظامی به بحران وابسته است. آنها حقوق مردم را انکار می کنند و سعی در تسلط به فضای سیاسی و اقتصادی مملکت دارند. آنها حتی حقوق ما برطبق قانون اساسی را انکار می کنند. در چنین شرایطی قصد ایجاد بحران و نگه داشتن مملکت در شرایط بحرانی را دارند. به همین دلیل آنها نمی خواهند که مردم به طور صلح آمیز و در یک فضای آرام به دنبال احقاق حق خود باشند.

ساندی تلگراف: آیا شما خبری از اعضای ارشد اصلاح طلبان که هنوز در زندان هستند دارید؟

مهدی کروبی : بسیاری از سیاستمداران اصلاح طلب و نمایندگان سابق مجلس هنوز در زندان هستند. امیدواریم که به زودی آزاد شوند. بسیاری از اصلاح طلبان ترجیح می دهند که سکوت کنند چون اگر حرفی بزنند باید به زندان بروند.

ساندی تلگراف: شما گفته اید که روحانیون عالی رتبه نگران اوضاع هستند. آنها چه اقدامی خواهند کرد؟

مهدی کروبی : حقیقت دارد که علمای عظام نگران اوضاع هستند. آنها نگران حکومت و آینده جمهوری اسلامی ایران هستند. ایران الان دارای حکومت اسلامی براساس هردو ایدئولوژی جمهوریت و اسلامیت است. آنها نمی خواهند که خدشه ای به اعتقاد مردم به اسلام وارد شود. مرحوم آیت الله خمینی گفته است که اگر به حکومت آسیب برسد این ضربه مستقیمی است به دیدگاه مردم نسبت به اسلام.

کسانی که در قم هستند نگران آینده حکومت، اقتدار آن و سلامت معنوی اسلام نزد نسل جوان هستند. به نظر بسیاری از علما تضادی بین اسلام و حقوق بشر وجود ندارد. اما به خاطر رفتار حکومت بسیاری از مردم حالا فکر می کنند که این تضاد وجود دارد و امکان ندارد که با قوانین اسلامی بتوان هردو اینها را داشت.

Mehdi Karroubi's question and answer session

By the late 1970s, he was spending long spells in the Shah's prisons for calling his compatriots to revolution. Old jail mates have described how he would stick up for other inmates against cell bullies and the brutal wardens.

Even when he became the speaker of parliament under the reformist president Mohammed Khatami, he refused to fall quiet, publicly accusing the powerful Islamic Revolutionary Guards Corps of running a huge smuggling empire.

Now aged 73, he says Khomeini's Islamic revolution has been wrenched off track by the regime's contempt for democracy. And he accuses the country's authorities of using torture and rape against their political prisoners.

Through his son, Mohammed Taghi Karroubi, he responded to a list of questions sent by The Sunday Telegraph.

The Sunday Telegraph: Last month somebody fired a gun at you and last week you were assaulted. Are you still in danger?

Mehdi Karroubi: Yes. I'm 73 years old. As a cleric and a close friend of the late Ayatollah Khomeini, I have a legal, national and religious duty to do something for our people.

When I was 25 years old I participated in the revolution alongside Ayatollah Khomeini. Since that time until now I have done what was needed no matter the danger or the price I had to pay.

ST: After the security forces stifled your protests last week, what will be the opposition's new strategy?

MK: At the moment there is no official rally we are asking the people to attend. We will ask, in accordance with article 27 of constitution, to have a peaceful demonstration, in order to show the people's support for our movement.

If they don't let us have that, we will have to try different methods to talk and educate the people about the peace movement and extend it to the whole country.

We want to maintain our peaceful demands in accordance with the constitution. But we don't want the people to pay the high price.

Presently the state shows less tolerance and tries to use violence against the people. Many young people are in prison and have received unacceptable sentences. There is no way to back away from the people's rights. But we have to find a proper way to ask the people's rights and put the revolution back on track, without letting them divert the Islamic republic from its main goals with great cost to the people.

And we will talk to the people about our programme in the near future. Mr Mousavi and I will have a meeting in the near future and will let the people know about our strategy and work. The meeting might be sometime this week.

Our priorities are the release of the many prisoners without any condition and free elections without monitoring by the Guardian Council [an unelected body that can veto candidates]. The last thing is the creation of a good atmosphere for a free press recognition of the right to criticise. The current atmosphere, dominated by fear and police control must be removed and we must create a situation where all the people come together and present their ideas about the future of the state. It is the people's right to choose. In the view of Khomeini, the most important thing was the vote of the people.

ST: When did you last meet the supreme leader and what did you discuss with him?

MK: The last meeting with the leader was before the June election. We discussed the government's internal problems and foreign policy. Also I criticised president Ahmadinejad's foreign policy and its effect on our national security and our national interests. I also asked about his ideas about the elections and he said: "there is no difference for me between the candidates."

ST: Do you believe that Mahmoud Ahmadinejad is the legitimate president of Iran?

MK: There's a difference between legitimacy and reality. In reality he's head of executive power. But in my opinion, legitimate governments must be appointed by the people in fair and widely supported elections. Our constitution also emphasises this point. We recognise him as the head of the government, which controls everything from the budget to municipal and foreign policy. He must provide the proper response in regard to duty.

But our problem with his legitimacy remains. If we want to have a peaceful demonstration, we have to ask permission of the government. We recognise them only as the dominant power, not as the legitimate government.

ST: Have you and the other opposition leader, Mir Hossein Mousavi, discussed the possibility of a negotiated settlement with Mr Ahmadinejad?

MK: At the moment we are working on the issue. But the lack of respect and recognition of the people's rights has created many problems inside Iran. We haven't appointed anybody for negotiation with Mr Ahmadinejad, but the most important thing is respect and understanding of the people's needs and rights.

ST: Why have elements of the security forces attacked peaceful protesters?

MK: The political life of some people, including some military men, depends on crisis. They deny the people's rights and try to dominate all Iranian spheres - economic as well as political. They even try to deny our rights under our constitution. In this situation, they try to create crisis and leave the country in crisis. For this reason they don't want the people to follow their rights in a peaceful manner and a peaceful atmosphere.

ST: Do you have any news of the senior reformist politicians who are still in prison?

MK: Many reformist politicians and former members of parliament are still in prison. We hope they will soon be free. Many reformist politicians prefer to be silent because if they're talking they have to go to jail.

ST: You have said that senior clerics are worried about the situation. What will they do about it?

MK: It's true the senior clergy worry about the situation. They worry about the state and future of the Islamic republic of Iran. Iran is now an Islamic state, based on both republican and Islamic ideals. They don't want any damage to the people's belief in Islam. For us, and the senior clergy in Qom, if there is damage to the Islamic state, it is direct damage to Islam. The late Ayatollah Khomeini said that if we receive damage to the state, it's a direct damage to people's view of Islam.

The people in Qom are worried about the future of the state, its stability and also about the spiritual health of Islam among the young generation. There is no contradiction between Islam and human rights in view of many scholars. But in view of the state's behaviour, many people have now started to think there is, and that it is not possible to have both under Islamic laws.

۶ سال حبس برای خواست تحصیل به زبان مادری


طی روزهای گذشته همزمان با دیگر نقاط کشور فشار بر فعالان سیاسی و مدنی آذربایجان تشدید شده و بازداشت ها و صدور احکام سنگین برای فعالان این منطقه ادامه داشته است. یاشار حکاک پور مسئول روابط عمومی آداپ (انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران) در مصاحبه با روز از علل تشدید فشارها و همچنین از آخرین وضعیت زندانیان، بازداشت شدگان و فعالان آذربایجان سخن گفته است. وی با اشاره به تلاشهای (آداپ) و دیگر نهادهای حامی حقوق بشر برای جلب توجه دولتها و افکار عمومی بین المللی به مساله نقض حقوق بشر در آذربایجان، به روز می گوید: "در قدم های بعدی به جامعه جهانی متوسل خواهیم شد".

این مصاحبه در پی می آید.

آقای حکاک پور چه اطلاعی از آخرین وضعیت زندانیها و بازداشت شدگان اخیر در آذربایجان دارید؟

دستگیری فعالین مدنی آذربایجانی، صدور احکام سنگین زندان برای این فعالین و نگهداری این فعالین در زندان بدون دسترسی به امکانات پزشکی حاکی از سیر صعودی نقض حقوق بشر در آذربایجان است. این فعالین اکثرا خواهان ابتدایی ترین حقوق انسانی خود در زمینه تحصیل به زبان مادری در مدارس و رفع تبعیضات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و رعایت حقوق بشر در مورد آذربایجانیها در ایران هستند. در حال حاضر شعبه چهارم دادگاه تجدید نظر آذربایجان شرقی، فردین مرادپور نوجوان 18 ساله آذربایجانی، مرتضی مرادپور، رسول بدلی از فعالین مدنی آذربایجانی در تبریز را به ترتیب به شش، سه و دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است. دادگاه همچنین برای علی بدلی، امین پاشا قره باغی و آرش عشقی دیگر فعالین آذربایجانی بازداشت شده در جریان این پرونده حکم شش ماه حبس تعزیری صادر کرده است. محمدرضا جهانگیر پور و نقی احمدی آذر، نویسنده و شاعر آذربایجانی از سوی شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز به ترتیب به دو و نیم سال و پنج سال زندان و هر کدام به محرومیت ده ساله از سفر به جمهوری آذربایجان محکوم گردیده اند. اتهام این افراد جاسوسی در خاک ایران علیه ارمنستان و به نفع جمهوری آذربایجان عنوان شده است. این افراد از شاعران آذربایجانی در ایران به شمار می روند و به دلیل رفت و آمد به محافل ادبی در جمهوری آذربایجان با این اتهام روبرو شده اند. سعید متین پور فعال حقوق بشر و روزنامه نگار آذربایجانی در زندان اوین که به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده بود دچار عارضه قلبی شده است و بدون دسترسی به پزشک جهت معالجه موثر در شرایط بسیاروخیم جسمی در زندان اوین نگهداری می شود. تداوم درد و تکرار عارضه قلبی متین پور ممکن است مسئله جدی ای برای سلامتی وی پیش آورد. مراجعات مکرر وکیل و خانواده متین پور به مسئولین قضائی و درخواست مرخصی وی جهت درمان در خارج از زندان تاکنون بی نتیجه مانده است و مقامات قضائی از ارائه پاسخ به درخواست مرخصی این روزنامه نگار زندانی امتناع میکنند. مسئولین اجرای احکام دادگستری تهران به خانواده متین پور گفته اند که پرونده او در اجرای احکام دادگستری موجود نیست و زندانیان امنیتی حق استفاده از مرخصی را ندارند.

در موردی دیگر عبدالله صدوقی، محمد علیمرادی، علیرضا حسین زاده و داود شیری، از فعالین آذربایجانی و از هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی در تبریز توسط ماموران ادارات اطلاعات و حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی بازداشت شده بودند که از این بین عبدالله صدوقی و محمد علیمرادی همچنان در بازداشت به سر می برند و بقیه به قید وثیقه از زندان آزاد شده اند. در همین ارتباط چندین چاپخانه و مغازه، از جمله چاپخانه ها و لیتوگرافی های "عافیت" و "نگار" و مغازه صوتی تصویری "آذربایجان" در تبریز به اتهام چاپ و انتشار پوستر تبلیغاتی به زبان ترکی آذربایجانی برای تیم فوتبال تراکتورسازی پلمپ شده اند. این بازداشتها بدنبال سر دادن شعارهای یاشاسین آذربایجان و تورک دیلینده مدرسه در جریان مسابقات تیم فوتبال تراکتورسازی که به محلی برای طرح مطالبات زبانی و ملی آذربایجانیها تبدیل شده، روی می دهد. چنگیز بخت آور فعال شناخته شده آذربایجانی به صورت مشکوکی در محل کارش در نیروگاه برق تبریز درگذشت. خانواده این فعال آذربایجانی از دخالت نیروهای امنیتی ایران در مرگ این فعال آذربایجانی خبر می دهند. در جریان مراسم تشییع جنازه مرحوم بخت آور، نیروهای امنیتی پس از پایان مراسم و هنگام خروج مردم از قبرستان مارالان به شرکت کنندگان در مراسم حمله کردند و عده زیادی را مورد ضرب و شتم قرار دادن و 22 تن از فعالین آذربایجانی از جمله جمله ابراهیم فرج زاده، هادی مرتضی سیلاب، علی تهمتن، رضا ابری، فرزین اصغری، علی ایمانی، یعقوب وجودی، محمد رضا یوسفی، ابراهیم آسمانی و سه برادر به نامهای مهدی، مجید و نصیب جوادپور را بازداشت کردند.

از میان بازداشت شدگان در این مراسم هادی مرتضی سیلاب مدیر مسئول نشریه دانشجویی "دان اولدوزو" در دانشگاه صنعتی اصفهان، علی تهمتن استاد موسیقی آذربایجانی و رضا ابری از فعالین مدنی آذربایجانی پس از گذشت بیش از یک ماه از زمان دستگیری همچنان در بازداشت به سر می برند و ابراهیم آسمانی، ابراهیم فرج زاده، محمد رضا یوسفی، مهدی، مجید و نصیب جوادپور هر کدام به قید وثیقه سی میلیون تومانی از زندان آزاد شده اند. از سرنوشت یعقوب وجودی، فرزین اصغری و علی ایمانی، از دیگر فعالین بازداشت شده در این مراسم اطلاعی در دست نیست. اتهام این فعالین تبلیغ علیه نظام، عضویت در گروههای غیرقانونی و اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم بر علیه امنیت ملی از طریق شرکت در مراسم تشییع عنوان شده است. همچنین نزدیکان خانواده های محمد حسین جعفری و ابراهیم اسماعیلی پس از گذشت دو ماه از بازداشت این افراد خبر از بازداشت این فعالین می دهند.

به گفته همین منابع بازداشت این افراد پس از بازگشت آنها از سفر جمهوری آذربایجان صورت گرفته است اما مسئولین قضایی از بیان اتهام و علت بازداشت این افراد امتناع می کنند.

اخیرا خانم طاهری، همسر سعید متین پور فعال حقوق بشر و روزنامه نگار آذربایجانی در مصاحبه ای به وضعیت وخیم همسرشان اشاره کردند. گویا مسئولان زندان از انتقال ایشان به مراکز درمانی خوداری می کنند. لطفا در مورد آخرین وضعیت این روزنامه نگار توضیح بدهید؟

سعید متین پور روز جمعه ۹ بهمن ۸۸ دچار درد شدید قلب شده و مسئولین زندان اوین او را بعد ازمدتی زیاد و با تاخیر به پزشک منتقل کرده اند. پزشکان به متین پور گفته اند که باید در زمان بروز عارضه سریعا زیر نظر پزشک متخصص قرار گیرد اما امکانات محدود پزشکی و روند اداری موجود در زندان عملا مانع از دسترسی این فعال حقوق بشر به پزشک شده است. این زندانی سیاسی آذربایجانی پیش از این نیز در 28 شهریور 88 دچار عارضه قلبی شده بود و هم اکنون با مصرف داروهای مسکن بدون دسترسی به پزشک در زندان به سر می برد. آقای متین پور در اثر شکنجه های اعمال شده بر وی در مدت نه ماهه بازداشت موقت در بند 209 و اداره اطلاعات زنجان دچار ناراحتی های قلبی، ریوی، سردرد و کمردرد و ناراحتی معده شده است. ریه ها و سینوس های این روزنامه نگار آذربایجانی چرک کرده اما ناراحتی معده مانع از آن می شود که وی از آنتی بیوتیک استفاده کند.

این فعال حقوق بشر آذربایجانی پس از دستگیری در ۴ خرداد ۸۶ و تحمل ۹ ماه بازجویی تحت شکنجه جسمی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و در جریان پرونده مربوط به حضور عده ای از شخصیتهای آذربایجانی در کنفرانسی حقوق بشری در کشور ترکیه به اتهام همکاری با دول خارجی متخاصم و تبلیغ علیه نظام به هشت سال حبس تعزیری محکوم گردیده، اما در حکم صادره اشاره ای به اینکه منظور از متخاصم کدام دولت بوده نشده است. (آداپ) خواهان آزادی بی قید و شرط این فعال آذربایجانی و امکان دسترسی وی به امکانات پزشکی می باشد. به عقیده ما اتهامات وارده به متین پور بی اساس است و وی صرفا به دلیل فعالیت هایش در عرصه روزنامه نگاری و دفاع از حقوق بشر در آذربایجان مورد خشم حکومت قرار گرفته است.

دادگاه تجدید نظر اخیرا احکام سنگینی برای بعضی از بازداشت شدگان در جریان راه پیمایی 1 خرداد 88 در تبریز صادر کردند، اتهامات ایشان چه بوده و به نظر شما چه دلیلی برای صدور چنین احکام سنگینی وجود دارد؟

اتهام این افراد عموماً اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم بر علیه امنیت کشور وتبلیغ علیه نظام است؛ اما دادگاه برای فردین مرادپور نوجوان 18 ساله آذربایجانی صرفاً به خاطر نگهداری چند ترقه در خانه، اتهام تهیه و نگهداری مواد منفجره را نسبت داده و وی را به شش سال زندان محکوم کرده است.

این افراد صرفا به دلیل سردادن شعارهایی در ارتباط با حقوق ملی و زبانی آذربایجانیها در ایران در جریان راهپیمایی خانوادگی اداره تربیت بدنی در پارک ائل گولی تبریز و همزمان با سالگرد تظاهرات گسترده آذربایجانیها در اعتراض به کاریکاتور موهن چاپ شده در روزنامه دولتی ایران در در 1 خرداد 88 بازداشت و با این اتهامات و احکام سنگین مواجه شده اند. نیروهای امنیتی و انتظامی ایران در جریان برگزاری مراسم و همزمان با تیراندازی و پرتاب گاز اشک آور به سوی شعار دهندگان به آنها حمله برده و عده ای را مجروح و بازداشت کرده بودند. در حالیکه برگزاری راهپیمایی مسالمت آمیز و طرح خواسته ها به صورت مسالمت آمیز جزء حقوق اولیه هر انسان محسوب می شود اما در آذربایجان هرگونه تجمع مسالمت آمیز جهت طرح مطالبات ملی و زبانی و دیگر حقوق انسانی آذربایجانیها با برخورد شدید نیروهای امنیتی مواجه می گردد و شرکت کنندگان و برگزارکنندگان این تجمعات بازداشت و به احکام حبس طویل المدت محکوم می گردند. در خصوص علت صدور چنین حکم سنگینی برای این فعالین مدنی باید گفت حکومت ایران در جریان این پرونده سعی داشت تا با طرح اتهام تهیه و نگهداری مواد منفجره برای فعالین مدنی آذربایجانی و محاکمه و صدور حکم برای چندین تن ازمتهمان سرقت مسلحانه در قالب یک تصویر چهره ای خشونت طلب از فعالین مدنی آذربایجانی ارائه دهد. از سویی دیگر همانگونه که در کیفرخواست دادگاه متهمین اعتراضات خیابانی در تهران آمده بود مسئولین امنیتی و قضایی ایران در صدد ارتباط دادن اعتراضات 1 خرداد 88 و اعتراضات به جوک نژادپرستانه سید محمد خاتمی در جریان مبارزات انتخاباتی به اعتراضات به نتایج انتخابات در شهرهای تهران و اصفهان و شیراز و چندین شهر مرکزی ایران در بعد از انتخابات بودند تا از این طریق زمینه را برای سرکوب هرچه شدیدتر نیروهای اجتماعی ترک در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان، همدان و قزوین فراهم آورند. البته کم توجهی و عدم پوشش رسانه ای مسائل نقض حقوق بشر در منطقه آذربایجان در رسانه های داخلی و خارجی می تواند دلیل دیگری برای صدور احکام سنگین از سوی قضاتی باشد که از عدم وجود نظارت جدی رسانه ای بر اعمالشان آسوده اند.

وکیل یا وکلای ایشان چه کسانی هستند و با توجه به اینکه حکم از سوی داداگاه تجدید نظر صادر شده است، ایشان چه تلاشی برای تخفیف این حکم انجام داده اند؟

فضای امنیتی آذربایجان و تسلط دستگاه اطلاعاتی بر سیستم قضایی و اکثر نهادهای تصمیم گیری در شهر های آذربایجان، امکان فعالیت وکلای مستقل در پرونده های امنیتی را سلب کرده است و وکلایی که در این عرصه فعالیت میکنند انگشت شمار و تحت فشار سیستم قضایی قرار دارند و دستگاه قضایی از تمدید پروانه وکالت و کلای مستقل که در پرونده های امنیتی فعالیت دارند ممانعت می کند. در جریان این پرونده نیز متهمین پس از مراجعه به کانون وکلای آذربایجان شرقی و اردبیل وکیل اخذ کردند اما متاسفانه فشارها بر وکلا مانع از آن شد که آنها بتوانند کاری از پیش ببرند.

یعنی این پرونده به طور کلی مختوم اعلام شده و احکام نیز غیر قابل تجدید نظر هستند؟

احکام صادره برای این فعالین متاسفانه قطعی است؛ البته راههایی نظیر مراجعه به دیوان عالی کشور نیز وجود دارد اما باید منتظر باشیم تا ببینیم آیا وکلای متهمین می توانند از طریق مراجعه به دیوان عالی کشور حکم صادره برای این فعالین را نقض کنند.

تلاشها و پیگیریی های شما به عنوان آداپ(انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران) چه نتیجه ای داشته است؟

انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران در قدم اول با اطلاع رسانی در مورد مسائل نقض حقوق بشر در منطقه آذربایجان سعی دارد تا توجه نهادهای حامی حقوق بشر و دولتها و افکار عمومی بین المللی را به مسئله نقض حقوق بشر در این منطقه جلب کند و البته در قدمهای بعدی به جامعه جهاني متوسل خواهیم شد تا از دولتمردان جمهوری اسلامی بخواهند تا به مسئله تبعیض و نژادپرستی در ایران و صدور احکام حبس غیرقانونی برای فعالینی که برای دستیابی به ابتدایی ترین حقوق انسانیشان مبارزه می کنند پایان دهد. آداپ پس از اعتراضات به روزنامه ایران و در پی عدم توجه گروههای مدافع حقوق بشر در تهران به مسائل نقض حقوق بشر در آذربایجان تاسیس شد. در طی سالهای گذشته از طریق ارتباط با نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر همچون کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، سازمان عفو بین الملل، فرانت لاین، گزارشگران بدون مرز و دیگر گروههای حقوق بشری در جهان سعی داشته ایم تا توجه جامعه بین المللی را به وضعیت اسفناک حقوق بشر در منطقه آذربایجان جلب کنیم و تا حدی نیز در این عرصه موفق بوده ایم اما کاستی های فراوانی وجود دارد. جهانیان نسبت به مسئله تبعیض و نژادپرستی در ایران اطلاع چندانی ندارند و اگر ما بتوانیم صورت مسئله را برای جهانیان توضیح دهیم که در ایران آذربایجانیها حتی یک مدرسه به زبان مادریشان ندارند و نوجوان 18 ساله آذربایجانی به خاطر درخواست تحصیل به زبان مادریش به شش سال حبس محکوم می شود مطمئناً جهانیان در مقابل این امر ساکت نخواهند نشست.

فرزندم را در مسجد شکنجه و تهدید به تجاوز کردند رنجنامه فاطمه کروبی

فاطمه کروبی، نماینده سابق مجلس و همسر مهدی کروبی در نامه ای سرگشاده از شکنجه و تهدید به تجاوزفرزندش خبر داد و از رهبر جمهوری اسلامی خواست تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور، به ویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسد.

علی کروبی، فرزند سوم مهدی کروبی، روز 22 بهمن در حالی بازداشت شد که در پی هجوم لباس شخصی ها و گارد ویژه به سوی مهدی کروبی، قصد محافظت از پدرش را داشت. در حالیکه مردم و محافظان و اطرافیان کروبی به شدت مورد ضرب و شتم با باتوم، گلوله رنگی و گاز اشک آور قرار گرفته بودند، علی کروبی بازداشت، اما نیمه شب همان روز آزاد شد.

فاطمه کروبی در نامه اش به به آیت الله خامنه ای، از ضرب و شتم شدید فرزندش خبر داده و نوشته است که این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به انجام فعلی کرده اند که مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی، مرگ است.

نامه خانم کروبی در حالی منتشر می شود که بر اساس گزارش خبرنگار "روز"، ماموران امنیتی در تماسی با او، تهدید کرده اند که حسین کروبی، فرزند دیگر او را بازداشت خواهند کرد. پاسپورت حسین کروبی هفته گذشته در فرودگاه امام توقیف شد و به او گفته اند باید برای ارائه پاره ای توضیحات، ظرف دو روز به اطلاعات مراجعه کند هر چند او به روز گفته است که در تماس بعدی، تاریخ احضار او را به 27 بهمن تغییر داده اند.

نامه خانم کروبی که در وب سایت سحام نیوز، ارگان رسمی حزب اعتماد ملی منتشر شده است، به گفته او «تنها از سر دلسوزی و برای پیشگیری از جنایات آتی علیه فرزندان این سرزمین نگاشته شده» و در آن از رهبر جمهوری اسلامی خواسته است "پیش از آنکه کامران ها و محسن های دیگر زیر شکنجه این افراد بی مسئولیت جان دهند و حیثیت این کشور و نظام را به چالشی اساسی بکشانند، تدبیری بیندیشد".

اشاره این نماینده سابق مجلس، به محسن روح الامینی و محمد کامرانی و امیرجوادی فر است که در بازداشتگاه کهریزک و در زیر شکنجه کشته شدند.

شکنجه و تهدید به تجاوز در خانه خدا

خانم کروبی در نامه سرگشاده ای که روز گذشته منتشر کرد با اشاره به سوابق خود، بازداشت علی کروبی را فقط "یک نمونه کوچک از یک دریا" دانسته و تاکید کرده نامه اش از سر دلسوزی و پیشگیری از جنایات آتی علیه فرزندان ایران است و این رنجنامه را به خاطر فرزندش ننوشته است.

وی با اشاره به حمله لباس شخصی ها و گارد سپاه به مهدی کروبی در روز 22 بهمن،کسانی راکه به دبیر کل حزب اعتماد ملی حمله کرده اند "پیاده نظام های بی هویت" خوانده که "با دستور خشونت طلبان که حیات سیاسی و اقتصادی خود را در خشونت و بحران می بینند" به مهدی کروبی یورش برده اند.

همسر مهدی کروبی نوشته است: "علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیر المومنین برده شد و در خانه خدا، این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت شدگان کتک خورد و ناسزا شنید."

وی از بازداشت کنندگان و شکنجه گران پسرش با عنوان « اوباش هائی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته اند"، یاد کرده و با بیان اینکه "این از خدا بی خبران مکان امن الهی را به شکنجه گاه فرزندان مردم تبدیل کردند" نوشته است: "به هویت علی پی بردند و پس از ده دقیقه و کسب اجازه از مسوولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و بشدت مورد ضرب و جرح قرار دادند."

براساس اعلام خانم کروبی "آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند که مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است".

این شخصیت اصلاح طلب، سپس با بیان اینکه "خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند" تصریح کرده است که "زبان و قلم از بیان وحشی گری این قوم که این روزها بر فرزندان این مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است."

وی از دستگیری فرزندش به عنوان "فتح الفتوحات" جماعتی بی هویت یاد کرده که با افتخار و برای مرعوب کردن سایر بازداشت شدگان او را شکنجه می کردند.

از شکنجه فرزند کروبی فیلم گرفته اند

به گفته خانم کروبی "هنگام انتقال بازداشت شدگان آنان علی را از جمع جدا کرده و به گارد ویژه به سرکردگی افراد فاسدی می سپارند که دور جدید شکنجه او آغاز می گردد".

این نماینده سابق مجلس نوشته است که: "در هنگام شکنجه از او (علی کروبی) فیلم گرفته و با افتخار از اینکه فرزند مهدی کروبی در اسارت آنان است با زشت ترین الفاظ به مهدی کروبی و خانواده او توهین می کنند".

براساس اعلام همسر مهدی کروبی "هنگامیکه دستور انتقال و آزادی علی به پایگاه خیابان شهید مطهری می رسد، مامور شکنجه ضمن اظهار تاسف می گوید اگر ۲۴ ساعت دیگر اینجا بودی جنازه ات را تحویل می دادم".

خانم کروبی در ادامه خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است: "این رنجنامه برای علی نیست زیرا او امروز تحت درمان و در کنار خانواده اش است. این نوشته برای آن است که جنابعالی تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور، به ویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسید. پیش از آنکه کامران ها و محسن های دیگر زیر شکنجه این افراد بی مسئولیت جان دهند و حیثیت این کشور و نظام را به چالشی اساسی بکشانند، تدبیری نمائید".

وی با ابراز تاسف از اینکه "امروز قوه قضائیه مستقل و مقتدر که بتواند به تظلم خواهی مردم رسیدگی کند و یا مجلسی توانمند که بخواهد به حمایت از حقوق مردم مبادرت کند نیستیم"، از آیت الله خامنه ای خواسته است بداد مردم و ظلمی که بر آنان می رود برسد.

خانم کروبی همچنین از رهبر جمهوری اسلامی خواسته است که از قوه قضائیه بازخواست کند "چرا به جنایت آمران و عاملان اصلی جنایات کهریزک و سایر بازداشتگاه ها رسیدگی نمی کنند".

فاطمه کروبی هشدار داده بود

همسر مهدی کروبی، پیش از این با انتشار نامه ای اعلام کرده بود که "وی و خانواده‌اش در برابر هجوم شبانه نیرو‌های خودسر امنیت ندارند" و هشدار داده بود که "چنانچه اتفاقی برای من و خانواده‌ام رخ دهد، مسئولیت آن با حکومت خواهد بود".

خانم کروبی، در آن نامه که 9 دی ماه منتشر شد نوشته بود: "برخی از مسئولان، قصد دارند به نیروهای خودسر، تحت عنوان مردمی انقلابی، به منظور برخورد با بزرگان نظام، چراغ سبز نشان بدهند".

به گفته او: "این افراد، در محافل خاصی آموزش دیده‌اند تا هرگونه اعمال غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرشرعی را انجام دهند".