۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

نامه انتقادي محمد‌علي انصاري به محمدجواد لاريجاني چرا شمشير را از رو بسته ايد ؟

سيد عليرضا كريمي: در پي اظهارات اخير محمد جواد لاريجاني درخصوص سيد حسن خميني و همچنين مهندس ‌موسوي، محمد علي انصاري رئيس موسسه حفظ و نشر آثار امام در نامه‌اي انتقادي نسبت به اهانت هاي ‌صورت گرفته به بيت امام خميني واكنش نشان داد. محمد جواد لاريجاني چندي پيش در‌حاشيه برگزاري ‌نمايشگاه نجوم به اظهارنظر در خصوص مسائل سياسي روز پرداخت و ضمن اينكه ادعاهايي را در ‌خصوص مهندس موسوي مطرح و وي را با مسعود رجوي مقايسه كرد در خصوص نوه‌‌‌بنيانگذار انقلاب نيز ‌مطالبي را بيان كرد كه موجب واكنش هايي در‌‌‌ميان ناظران سياسي شد.وي با اشاره به عدم حضور سيد ‌حسن خميني در هنگام تجديد ميثاق اعضاي هيئت دولت با آرمان‌هاي انقلاب در‌‌‌‌مرقد امام و عدم استقبال نوه امام از احمدي نژاد گفته بود كه رفتار سيد‌حسن خميني خارج از اصول است. لاريجاني در حالي به ‌سيد حسن حمله مي‌كرد كه پيش از آن، رسانه‌هاي رسمي دولت نيز به بهانه ملاقات نوه امام با زندانيان ‌سياسي آزاد شده به انتقاد و حتي تخريب وي پرداخته بودند. خبرگزاري رسمي دولت طي چند روز و با درج مقاله هاي تند به بيت امام به ويژه دو تن از فرزندان مرحوم سيداحمد خميني حمله و ملاقات آنها با چند تن از ‌اصلاح‌طلبان آزاد شده كه پس از انتخابات دستگير شده بودند را محكوم كرد.لازم به ذكر است لاريجاني ‌دو روز پيش هم با حضور در دانشگاه صنعت شريف نسبت به اصلاح‌طلبان به اظهارات تندي پرداخت. در ‌بخش‌هايي از نامه محمد‌علي انصاري خطاب به محمد جواد لاريجاني آمده است :‌ چند‌گاهي است ملت ايران موجي از تخريب و شايعه و بعضا اهانت را عليه بيت شريف امام و خصوصا ‌حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد حسن خميني مشاهده مي‌كند. اينجانب به تاسي به بيت مكرم ‌امام بنا نداشتم به دروغ پردازي‌ها و دشنام‌ها و تخريب‌ها پاسخ گويم اما سابقه آشنايي مرا برآن داشت كه چند ‌كلامي هر چند كوتاه دراين باره بنگارم باشد كه اگر لازم بود در آينده شرح و بسط بيشتر در‌‌اين حوزه بدهم. ‌قطعا براي مردم و بسياري از صاحب‌نظران اين سوال مطرح است كه فلسفه اين كار چيست و با بيان آن چه ‌هدفي را دنبال مي‌كنند؟ بي‌گمان توفيق كامل در پاسخ به اين سوال مستلزم بازخواني و واكاوي امواج گسترده ‌شايعات و تخريب‌ها عليه شخص امام و يادگاران گرانقدر ايشان قبل و بعد از انقلاب است شايد براي نسل‌هاي دوم ‌و سوم و حتي نسل اول انقلاب دشوار باشد باور اين واقعيت كه امام با آن همه ابعاد بيكران معنويت، عرفان، ‌فقاهت، سياست و ايثار در‌‌‌‌‌‌‌راه نجات مردم، آماج تهمت و هتك و برچسب‌هاي گوناگون وابستگي از قبيل ‌وابسته به اجانب، غير ايراني، كمونيست و. . . قرار گرفته باشد و يا فرزندان پاك و نجيب و فاضل و با ايمان ‌ايشان مرحوم آيت‌الله شهيد حاج آقا مصطفي و خصوصا مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد احمد ‌خميني با شدت بيشتري هدف اين تهاجمات باشند. تا آنجا كه امام را علي‌رغم دعوت به‌سكوت و صبر و ‌خويشتنداري فرزندانشان مجبور به دفاع از آنان بنمايند و تصريح كنند كه <احمد! بعد از من از تو انتقام ‌مي‌گيرند.> آري، اين واقعيت است كه اتفاق افتاده است اما نكته مهمي كه كار بررسي و نتيجه‌گيري را از هدف ‌طراحان، دشوار مي‌كند اين است كه نمي‌توان همه امواج تخريب و توطئه و شايعات را در يك طيف يا يك ‌گروه و تفكر جستجو كرد. هر چند كه نتيجه و محصول هم يكي باشد .ولي بايد تصديق كنيم كه تمامي بسترها ‌و پيشينه‌ها همچنان فعالند و چه بسا فعال‌تر نيز شده‌اند زيرا اگر امام از يك دودمان اصيل و پاك و فرزندان ‌شايسته برخوردار نبود بعد از امام، سيل حملات و انتقادات، شيب ملايم تري پيدا مي‌كرد اما وجود يك كانون ‌گرم و معنوي و همراه و همدل با آرمان‌هاي امام و انقلاب در بيت امام همانند جناب آقاي حاج سيد حسن خميني ‌كه از محبوبيت و مقبوليت خاصي برخوردار است باعث آشفتگي و عصبانيت بيشتر آنان شده است و علي‌رغم ‌ارتقاي جايگاه علمي و سياسي واجتماعي و مردمي و اخلاقي روز افزون ايشان، به شدت القاء مي‌كنند كه آقاي ‌حاج سيد حسن آقا شأن و جايگاهي جز انتساب به امام ندارد. ‌از جنابعالي كه منتسب به بيت شريف مرجعيت هستيد و از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون در مناصب ‌و عرصه‌هاي گوناگون از خوان نعمت جمهوري اسلامي ايران و امام بهره وافر نصيبتان شده است و به لطف ‌و مدد الهي، اين باب همچنان به روي شما و ساير عزيزان بيت شما باز و روز افزون است تعجب است كه ‌چرا بر خلاف نظر غالب دوستان اعم از جناح چپ و راست - كه شرايط كنوني كشور را بسيار حساس و گذر ‌منطقي و عقلاني از آن را ضرورت حفظ و تداوم نظام و انقلا‌ب و‌‌‌‌منافع ملي مي‌دانند - شمشير از رو بسته‌ايد و ‌اقدامات خيرخواهانه و دلسوزانه شخصيت‌هاي برجسته و خدمتگزاران صديق انقلاب را به‌‌‌رو‌در‌رويي با نظام ‌و اقدام عليه امنيت ملي كشور تفسير نموده‌ايد. آيا احتمال نمي‌دهيد كه اعتراض مردم و نخبگان و جناح‌هاي ‌سياسي كشور درباره انتخابات براي كشف حقيقت و رفع ابهام از ذهن‌ها باشد؟ دوستاني كه تحقيق درباره ‌بسياري از مسائل تاريخي و از جمله تحقيق درباره جعلي بودن هولوكاست را كه از سوي رئيس جمهور ‌محترم طرح و در دنيا جنجال وسيعي به راه انداخت حق مسلم آزادانديشان و تاريخ دانان ومخالفت با آن را ‌خلاف دموكراسي و آزادي بيان و انديشه دانسته و گلايه دارند كه <چرا در طرح تحقيق از يك‌موضوع ‌تاريخي اين قدر عصبانيت و آشفتگي وجود دارد؟> چرا اجازه تحقيق درباره مسئله ساده انتخابات را نمي‌دهند؟ يا ‌در مورد يادگار امام جناب آقاي حاج سيد حسن آقا خميني، آيا هيچ دليل موجهي از حجت شرعي يا مشكل ‌شخصي و امثال آن پيدا نمي‌شود كه به‌‌‌‌‌‌‌ناچار به دروغ پردازي‌هاي هدفمند دهها بولتن و جعليات بعضي از ‌چهره‌هاي پشت صحنه تخريب روي مي‌آورند؟ ودر اين روزها مكرر ملاقات ايشان با مراجع يا سفر به ‌فرانسه و يا شركت در‌‌‌جلسات سران اصلاحات وكانديداتوري رياست جمهوري را القاء مي‌كنند و دانسته يا ‌ندانسته براساس آنها نظريه‌پردازي و قضاوت نموده و جالب اينجاست كه تمام خبرهايي همانند اين، دروغ و ‌بي‌اساس بوده و بعيد است گويندگان از دروغ بودن بي‌اطلاع باشند. اكنون بهتر كه در اين مجال يك تقسيم‌بندي ‌اوليه وكلي ارائه دهم و قضاوت را در مورد افراد و گروه ها به خود مردم واگذارم. ‌طيف اول، ‌آنان كه با هدف خيرخواهي و مصلحت انديشي، نصيحت و نقد و تذكر دارند ولي از دو نكته غافلند: ‌اول اينكه خيرخواهي و نقد هيچ گاه با ادبيات بد اخلاقي و هتك و اهانت قابل جمع نيست و دوم اينكه نصيحت ‌و نقدو اعتراض، چرا قبل از اينكه در فضاي رو در رو و‌‌‌‌‌‌صميمانه انجام شود در فضاي غوغاسالاري و ‌رسانه‌ها طرح و پيگيري مي‌شود ؟ گروه دوم، آنان كه تيرگي و سياهي و ارزش ستيزي بر باطن آنان سايه انداخته است و نمي‌توانند در برابر ‌پاكان وخوبان و آزاد صفتان، صف آرايي نكنند. در حقيقت جنس و فكر و عمل آنان شيطاني است و در همه ‌ادوار تاريخ بشريت بوده‌اند.گروه ديگر افراد، خانواده‌ها، حكومت‌ها، احزاب و انجمن‌هايي كه در حوادث قبل و بعد از پيروزي، ‌خواسته ‌يا ناخواسته در برابر امام و انقلاب صف آرايي كرده‌اند.گروه ديگر منتقدان و معترضاني كه بد اخلاقي و بي‌پروايي، بر‌‌‌‌انديشه سياسي و حتي مكتبي آنان سايه انداخته ‌است و ادبيات آنان هتك حرمت و پرخاشگري و ستيزه جويي و دشمن تراشي و‌‌‌ ‌‌‌فرافكني ومهم تر از همه ‌خود برتر بيني در همه حوزه‌هاست و متاسفانه بعضي از اصحاب رسانه‌ها و مطبوعات از اين طايفه‌اند كِانّ ‌هيچ فردي از گزند آنان مصونيت ندارد و اينجانب با قاطعيت مي‌گويم كه بسياري از‌‌‌‌تنش‌ها و اختلافات و ‌كينه‌ها از كانون بغض اين رسانه‌ها شكل گرفته و متاسفانه رو به توسعه است.چرا افرادي تصور مي‌كنند كه فقط آنان عصاره اسلام ناب و ولايت و يا معجون كامل ارزش‌هاي انسان و ‌سرآمد معرفت و اخلاق و دين‌شناسي و به تعبير بهتر ميزان الاعمال يك ملت بزرگ و انقلابي هستند كه به ‌هركس كه باب ميلشان بود نمره قبولي والاّ مردود و يا همكلاس نفوذي‌ها و بيگانه‌پرستان و منافقين شده و ‌نهايت كارنامه مهدورالدم بودن آنها امضا شود؟ و جالب است كه بعضي از آنان كه سواد متعارف و معمولي هم ‌ندارند بر‌‌‌‌‌كرسي قضاوت تعيين حد علمي و فقاهت و شأن رجال سياسي و نخبگان كشور نشسته‌اند . اخيراً پاي ‌بعضي از عليا مخدرات نيز به اين معركه باز شده است و علي‌رغم داشتن نظرات افراطي بر ناصواب بودن ‌حضور زنان در عرصه‌هاي مديريت كشور و تعيين شأن و منزلت آسماني و زميني، حسيني و يزيدي، اعتبار و ‌عدم اعتبار افراد و جريانات با سابقه انقلاب را برعهده گرفته‌اند. آيا ما انتظار داريم جامعه در وراي يك چنين ‌بي‌انصافي‌هايي به ساحل وحدت و آرامش برسد؟ ‌گروه پنجم آنان كه منصب و قدرت بر اي شان يك‌‌موهبت و ذخيره و سرمايه است و عملا مايل نيستند كه در ‌رقابت جدي، گوي قدرت را از دست بدهند. طبيعي است آنان با هر كس كه در مظان كسب قدرت باشد با ‌احتياط و بدبيني و حتي دشمني و تخريب برخورد مي‌كنند چه‌‌‌‌‌آن فرد ، تمايل به قدرت داشته باشد يا نداشته باشد. ‌داستان مجعول كانديداتوري آقاي حاج حسن آقا خميني براي دوره يازدهم رياست‌‌‌‌‌‌‌جمهوري و داستان اهانت ‌سايت پارتيزان درسال 1386 به‌‌‌‌‌‌ايشان و نقل‌‌‌‌‌قول‌هاي محفلي ورسانه‌اي سال‌‌‌‌‌‌1387 درانتخابات دهم از اين ‌قماش است.

توقيف همزمان دو روزنامه "فرهنگ آشتی" و "آرمان" در ايران، بی بی سی » نسخه قابل چاپ » ارسال به بالاترین » ارسال به فیس بوک هيات نظارت بر مطبوعات ايران

بر اساس گزارش ها، اين هيات امتياز روزنامه فرهنگ آشتی را به اتهام نقض ماده هشت قانون مطبوعات لغو کرده است.

بر اساس اين ماده، واگذاری امتياز نشريه به ديگران ممنوع است، مگر اينکه اين امر به تصويب هيات نظارت بر مطبوعات برسد.





فرهنگ آشتی حدود سه ماه است که انتشار دوره جديد خود را آغاز کرده است.

در همين حال حسين عبدالهی، سردبير روزنامه آرمان، به بی بی سی گفت که خبر تعطيلی روزنامه "پيش از تشکيل جلسه هيات نظارت به آن ها رسيده است."

آقای عبدالهی تاکيد کرد که انتظار آنها از هيات نظارت بر مطبوعات اين بوده که "اگر موردی (در خصوص مطالب روزنامه هست) قبلا در مورد آنها به نشريه تذکر داده می شد."

سردبير روزنامه توقيف شده آرمان معتقد است که تعطيلی يک روزنامه بالقوه دارای "تبعات منفی" برای جامعه است، آنهم در زمانی که جامعه نياز به وحدت و آرامش دارد. به گفته آقای عبدالهی "بايد سيگنالهای مثبت به جامعه ای که دارای التهاب است، داد"

او گفت که اتهام وارد شده به روزنامه درج مطالب خارج از روش روزنامه است. آقای عبدالهی می گويد که روش روزنامه آرمان "اطلاع رسانی" است و "اگر در غالب اطلاع رسانی اخبار (ی) نمی گنجد (هيات نظارت) می بايستی آن را به روزنامه اطلاع می داده است."

آقای عبدالهی گفت که روزنامه آرمان در چارچوب "نظام اسلامی ايران" فعاليت می کند.

روزنامه آرمان در دوره جديد انتشار خود با فرم و سياق تازه حدود پنجاه شماره منتشر شده بود.

توقيف اين دو روزنامه در حالی اتفاق افتاده است که پيشتر انجمن دفاع از آزادی مطبوعات با انتشار بيانيه ای نسبت به وضعيت روزنامه نگاران ابراز نگرانی کرده بود.

اين انجمن در اين بيانيه نسبت به آنچه" ادامه‌ بازداشت و تهديد روزنامه‌نگاران و اعمال فشارهای گوناگون بر مطبوعات منتقد " خواند اعتراض کرد.

در اين بيانيه به احضارها و تهديدهای مستقيم و غير مستقيم اهالی مطبوعات توسط نهادهای امنيتی اشاره و از مسئولان خواسته شده از اعمال اين گونه فشارها پرهيز و همه روزنامه نگاران و صاحب نظران بازداشت شده را بدون قيد و شرط آزاد کنند.

american_world.jpg
83402.jpg

0vwf3xhy71n64xhxi7v8

در ژنو چه گذشته! اخباری در باره مسائل مورد مذاکره دو هیات ایرانی- امریکائی


در برخی محافل سیاسی تهران گفته می شود که درحاشیه دیدار و مذاکره "جلیلی" دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی با "برنز" معاون وزارت خارجه امریکا که درحاشیه مذاکرات 1+5 در ژنو انجام شد نکات زیر مطرح شده است:

1- مبادله زندانیان امریکائی و ایرانی که باتهام جاسوسی و یا عملیات تروریستی دستگیر شده و یا ربوده شده اند و همچنین چند کارشناس اتمی ایران که یا خود به غرب پناهنده شده اند و یا درجریان سفرهای منطقه ای و یا اروپائی ربوده شده و به اسرائیل و یا امریکا منتقل شده اند.

2- طرف امریکائی علاوه بر طرح اتهامات مربوط به نقش سپاه در عملیات انفجاری در عراق که تاکنون هزاران کشته برجای گذاشته و البته شماری نظامی امریکائی نیز در آن کشته شده اند، اشاره به نقش سپاه در شبکه بین المللی قاچاق مواد مخدر و همچنین چاپ و توزیع دلار تقلبی از طریق همین شبکه در سیستم ارزی جهان کرده است. وی گفته که این افراد اطلاعات دقیقی در باره چاپخانه مخصوص سپاه که در آن این اسکناس ها چاپ شده و در خاورمیانه منحصر به فرد است مطرح کرده اند. طرف امریکائی عنوان کرده که مدارک مربوط به نقش سپاه در شبکه بین المللی قاچاق مواد مخدر و انتشار دلار تقلبی را امریکا قصد دارد برای رسیدگی در اختیار محاکم قضائی بین المللی قرار دهد و برخی افرادی که دربازداشت امریکائی ها هستند و جلیلی خواهان آزادی آنها شده، در بازجوئی ها و اعترافات خود اطلاعاتی را فاش ساخته اند که امریکا می خواهد برای تکرار بیان آن ها، این افراد را بعنوان شاهد در اختیار دادگاه بین المللی بگذارد.

اعتراف ناخواسته یک نماینده مجلس لاریجانی و باهنر از پیروزی موسوی خبر داشتند

جواد کریمی قدوسی نماینده مشهد در مجلس هشتم که عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز هست با سایت مصاحبه کرده و در این مصاحبه، نا خواسته به پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات اخیر اشاره کرده است. قدوسی که از حامیان استوار احمدی نژاد در مجلس است، هنگام انتقاد از علی لاریجانی و محمدرضا باهنر(رئیس و نایب رئیس مجلس) شیرازه کلام از دستش در رفته و اعترافی تاریخی کرده است.

او در این مصاحبه می گوید:


«در موضوع رأی اعتماد به کابینه هیأت رئیسه این بود که دولت با حداقل وزرا رأی بیاورد. در حالی که مقام معظم رهبری به مجلس پیام داده بودند که اگر مجلس نظر من را می‌خواهد من تمایل دارم کابینه یک پارچه رأی بیاورد..

عملکرد هیأت رئیسه پیش از انتخابات ضعیف بود ولی عمده انتقادی که وجود دارد مربوط به حوادث بعد از انتخابات است.

جایگاه افراد هیات رئیسه بیشتر از آنکه در بین نمایندگان سست شود در بین مردم سست شد. روشی که این افراد در مخالفت با کابینه برگزیدند به هیچ عنوان در شأن یک مجلس اصولگرا نبود.

لاریجانی همچنان به دنبال دولت وحدت ملی است و تدارک ریاست جمهوری یازدهم در ذهن ایشان است.
متأسفانه تحلیل‌های غلط لاریجانی در مورد وقایع کشور در بسیاری از موارد مجلس را با مشکل مواجه کرد. یکی از اشتباهات تاریخی در مجلس هشتم تشکیل کمیته حقیقت یاب در مورد حوادث کوی دانشگاه تهران بود، متأسفانه ایشان بدون آنکه کوچک‌ترین مشورتی با هیأت رئیسه انجام دهند اقدام به تشکیل این کمیته کردند در حالی که مقام معظم رهبری فرمودند حوادثی مثل کوی دانشگاه و کهریزک مسئله اصلی نیست و آنچه مهم است ریشه‌یابی فتنه بزرگی است که اصل انقلاب را هدف قرار داده بود.

آقای لاریجانی به هیچ عنوان تمایل نداشتند که احمدی‌نژاد دوباره پیروز شود. اخبار موثقی از تلاش ایشان در جهت پیروزی مهندس موسوی داریم و حتی شنیدم که ایشان در شب انتخابات با موسوی تماس گرفت تا پیروزی‌اش در انتخابات را تبریک بگوید.

باهنر هم چند روز پیش از انتخابات در نامه‌ای به محضر رهبر معظم انقلاب به ایشان نوشته بود که موسوی پیروز انتخابات ریاست جمهوری است و نظام خود را باید برای پیروزی ایشان آماده کند.
http://up.iranblog.com/2/1254921349.jpg
http://www.mypicx.com/uploadimg/1708008156_10062009_1.jpg

گفت وگو با شادی صدربرنده جایزه لخ والسا: خود را بخشی از جنبش مردمی ایران می دانم

شادی صدر وکیل حقوق بشر و فعال حوزه زنان که اخیرا به پاس فعالیت های سالهای گذشته درحوزه حقوق بشر ومبارزه با سنگسار جایزه معتبر لخ والسا را دریافت کرده، در گفت وگو با روز به تاثیرات این جایزه در ادامه فعالیت هایش و نیز نگاهی که مسوولین حکومتی به اهدای چنین جوایزی دارند پرداخته است. این گفت و گو درپی می آید.

ضمن تبریک به مناسبت دریافت این جایزه، اهمیت اهدای چنین جوایزی را به فعالان حقوق بشر چه می دانید؟

این نوع جوایز فرصتی ایجاد می کنند برای اینکه مساله ایران و خصوصا مساله جنبش مردم برای دموکراسی و آزادی و مبارزه نقض حقوق بشر بتواند به تیتر اخبار تبدیل شود و راجع آن صحبت بشود. خلاصه اینکه می توانند ابزاری باشند علیه فراموشی افکار عمومی دنیا درباره مساله ایران. به هرحال این خطر جدی وجود دارد که مساله نقض حقوق بشر درایران ایران درمعادلات جاری سیاسی فراموش شود واز آن به سادگی بگذرند. این نوع جوایز می توانند تریبون هایی باشد برای طرح مجدد این موضوعات. به صورت سمبلیک این جوایزبه کسانی داده می شود که به نوعی در این مبارزات نقشی داشته اند. یا مثل من که نقش کوچکی داشته ام یا مثل آقای سلطانی که نقش بزرگی داشته اند. این جوایز می توانیم بگوییم به صورت سمبلیک به همه کسانی که در راه آزادی وحقوق بشر مبارزه می کنند اهدا می شود.

اهدای جوایز ازسوی نهادهای بین المللی به خصوص در زمینه های مانند حقوق بشربا بدبینی زیادی درمیان مسوولین حکومتی دنبال می شود. اما از سوی دیگر چنین جوایزی به نوعی نور انداختن بر حوزه هایی است که صدها نفر جان و مال و زندگی خود را در راه آن گذاشته اند. واکنش فعالان جامعه مدنی ومردم به صورت کلی به چنین توجهاتی چیست؟

من هیچوقت از هیچ کس در جامعه ایرانی یک بار هم نشنیدم که استدلال هایی که حکومت در مورد این نوع جوایز دارد را تکرار کنند. مثل اینکه می گویند چنین جوایزی ابزاری هستند برای شخصیت سازی توسط قدرت های غربی تا در برنامه هایی که دارند ازاین اشخاص استفاده کنند. درواقع همان رویکردی که در زندان بازجوی من درباره جایزه قبلی که برده بودم - شجاعت درروزنامه نگاری- به من گفت. او به من گفت که این جوایز را می دهند که ازشما شخصیت هایی بسازند و اعتباری به شما بدهند که با استفاده از آن بتوانید در ایران فعالیت کنید، اما درواقع فعالیت شما بخشی از برنامه آنها برای براندازی هستید. این استدلال را که به نظرم استدلال کاملا بی اعتباری است هیچ وقت در سطح مردم نشنیده ام. هرچه بود خوشحالی بود از اینکه ایرانی ها می توانند در سطح بین المللی چنین اعتباراتی را کسب کنند.

این جایزه درحالی به شما اعطا شد که طی سالهای گذشته تمرکز زیادی روی موضوع سنگسار زنان و تلاش برای امحای آن از قوانین داشتید ودر برخی از پرونده ها هم توفیقات جدی به دست آوردید. این موضوعی است که در بیانیه هیات برگزارکنندگان جایزه هم دیده شده. جالب بود که این چنین دقیق فعالیت های فعالان جامعه مدنی مورد توجه قرار می گیرد.

برخلاف تصوری که حکومت دارد که این نوع جوایز فرضا به قول خودشان کتره ای و کیلویی داده می شود، وقتی بروشوراهدای جایزه را دیدم و بیانیه ای که می خواندند را شنیدم، مشاهده کردم که به صورت دقیق زندگی نامه من و فعالیت های سالهای گذشته ام را مطالعه کرده بودند. به نظرم این خودش اعتبار دیگری برایم بود که دقیقا فعالیت هایی که من درآن سهمی داشتم را مورد توجه قرار می دادند.

طی چند ماه گذشته بسیاری از مردم و نیز افراد شاخصی که در صحنه های عمومی حاضر می شوند از نشانه های سبز مانند شال وروسری و دستبند استفاده می کنند. به هرحال با توجه به اهمیت این جایزه و خود شما که هم درقامت روزنامه نگار وهم درقامت فعال جامعه مدنی فردشناخته شده ای هستید برخی انتظار داشتند که شما هم به نوعی سبز شوید. آیا عدم استفاده از چنین نمادی خودآگاهانه بود؟‌ و چه دلایلی شما را به چنین تصمیمی واداشت؟

قبل از اینکه شما این سوال را مطرح کنید من هم با این سوال مواجه شدم. من وقتی با این نقد مواجه شدم به نظرم آمد برخی کسانی که این موضوع را مطرح می کنند برایشان مهم نیست که من آنجا چه گفتم واینکه اساسا من صحبتم را با جنبش مردم شروع وتمام کردم و خودم را جزیی از آن دانستم. این مهم نیست برایشان که درسخنرانی ام که در مطبوعات انعکاس زیادی هم داشت تا چه میزان به طرح موضوعات مهم روزمان پرداخته ام. همه صحبتشان این است که آیا من یک نشانه سبز بسته ام یانه واگر نبسته ام پس از مردم فاصله گرفته ام و ادای روشنفکری درآورده ام.

قبل از سخنرانی تان به این موضوع فکر کرده بودید؟

بله. واقعیت این است که به این به این موضوع فکر کرده بودم. من قبل از سخنرانی ام به این موضوع فکر کردم و پاسخم به چند دلیل منفی بود. از نظر من، این رویه ای که درحال شکل گیری است که این جنبش یک رنگ دارد وآن هم رنگ سبز است واگر از آن استفاده کنی جزوش هستی و اگر نه درخارج از مرزهای آن هستی، یک رویه غلطی است. من با این رویه مخالفم. ضمن اینکه احترام قائلم از همه کسانی که این نماد استفاده می کنند ومعتقدم که ارزش سمبلیک خیلی خیلی بالایی دارد. از نظر من- با نداشتن نماد سبز و درعین حال اعلام نماد همبستگی با جنبش مردم درایران -می خواستم بگویم که همبستگی یک راه ندارد وبا یک شیوه انجام نمی شود. درهر زمان می توانیم موثرترین راه همبستگی را ابراز کنیم وهم بگوییم به لحاظ سیاسی کجا ایستاده ایم. متاسفانه اتفاقی که حداقل در دو سه ماه اخیر افتاده - به خصوص تاکید من درعرصه بین المللی است- به نظر می رسد این جنبش سبز یک رهبریت مشخصی با خواست وچارچوب های روشنی پیدا کرده است و استفاده از این نماد هر کسی را به این چارچوب سیاسی معین وصل می کند که لزوما با آن موافق نیستم. من ضمن اینکه خودم را از جنبش مردمی می دانم و همبستگی ام را با آن اعلام می کنم و برای پیشبردش تلاش می کنم. حداقل در زمینه کاری خودم که پیگیری موارد نقض حقوق بشر است به خصوص الان که تمرکزم روی زندانیان سیاسی زن و موضوع تجاوز وشکنجه های جنسی است. این کار به اندازه کافی می تواند بخشی از جنبش مردمی باشد که من لازم نداشته باشم به عنوان یک فرد حقوق بشری بخواهم در چارچوب یک پلاتفرم سیاسی قرار بدهم که لزوما نه رهبرانش را قبول دارم و نه آن چارچوب را و نه اصلا می خواهم به آن اسم شناخته بشوم. درعین حال نقدبسیاری هم دارم به عملکردهای تاکنون این رهبری - ضمن همه احترامی که برایشان قاپل هستم. درواقع نماد سبز آنطوری که درعرصه جهانی به آن نگاه می کنیم کم کم تبدیل می شود به یک بخش خاصی از جنبش مردمی و درواقع رنگ ها و صداهای دیگر ولی ایده های سیاسی دیگری هم درایران وجود دارد ودر شعارها و مطالبی که نوشته می شود می بینیم و به صورت کامل رویت پذیر است. تاکید بریک رنگ خاص آن رنگارنگی را نادیده می گیرد. من شخصا به عنوان کسی که فکر می کنم تمام سالهای زندگی ام را برای تکثر مبارزه کرده ام نمی توانم درجایگاهی که قرار می گیرم که همه نگاه ها به من است همان تک رنگی وتک صدایی را بازتولید کنم.

در داخل کشور چطور؟

درداخل ایران این استفاده از رنگ سبز معنی کاملا متفاوتی دارد، مثلا می تواند یک علامت باشد مثلا برای کسانی که تظاهرات می کنند که بگویند ما با هم هستیم. اما درخارج از کشور کاربردسیاسی آن کاملا متفاوت است و به این معنی است که رهبری خاصی را بپذیریم و چارچوب هایی که مطرح می کنند را نیز قبول کنیم.

اهدای این جایزه درفعالیت های آینده تان چه تاثیری می گذارد؟

دیده شدن یک سری فعالیت های مستمر که وقتی درحال انجام آن بوده اید هیچ وقت فکرش را نمی کردید یک انگیزه است. نه تنها برای من بلکه برای خیلی ازفعالان اجتماعی و زنان. برای شخص من قطعا راه های تازه تری را باز خواهد کرد. من فکر نمی کنم این جایزه ای شخصی است بلکه برای بسیاری از زنان ایرانی الهام بخش است.

روزنامه نگاران ایرانی در سوئد نگذارید صدای مردم را خفه کنند

آسیه امینی" و "نگار یوسفی" روزنامه نگاران ایرانی دیروز در برنامه‌ای با عنوان "دموکراسی در ایران، همین حالا"، در یکی از سالن‌های نمایشی sodra teatern شهر استکهلم درباره جنبش اعتراضی مردم ایران و هم‌چنین جنبش زنان ایران سخن گفتند.

در این برنامه ابتدا یک متن نمایشی که ملهم از اعتراض‌های اخیر مردم ایران بود، توسط چند فعال فرهنگی، سیاسی و مطبوعاتی به نام‌های "مریم مقدم"، "المیرا اریخان"، "نسیم عقیلی"، "سهراب فدایی"، "شهریار لطیف‌زاده" و "پر میلستام" بازخوانی و اجرا شد. این متن ده دقیقه‌ای با الهام از تارنمای "تویتر" و تلاش تویترهای ایرانی برای رساندن خبرهای مربوط به ایران به دیگر کشورهای جهان، با لحنی طنزآلود تنظیم و نوشته بود. نام این نمایش، "پرشین کیوی"، آی‌دی یکی از کاربران واقعی تویتر است که از درون ایران به‌طور فعال گزارش‌هایی درباره حوادث و تظاهرات‌ گسترده مردم پس از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری منتشر کرده است. این آی‌دی بعد از مدتی به دلایل نامعلوم غیر فعال شد. کارگردان این نمایش کوتاه "جلال محمدی" بود.

در بخش دوم برنامه "آسیه امینی" از ایران و "نگار یوسفی" خبرنگار رادیو سوئد، برای حاضران در سالن سخن گفتند. مجری و مترجم این برنامه "آتنا فرخزاد" روزنامه‌نگار ساکن سوئد بود.

آسیه امینی در آغاز سخنان خود درباره تفاوت‌های روزنامه‌نگاری در کشورهایی چون ایران با کشورهای اروپایی گفت: "در حرفه روزنامه‌نگاری، روزنامه‌نگار حق ندارد در سوژه مورد نظرش دخالت کند. ولی به نظر من اصول این حرفه به ناچار در برخی از نقاط جهان باید با شرایط استثنایی آن منطقه تطبیق پیدا کند. از این نظر کشور ایران یک استثنا است. به‌خاطر اینکه خیلی از اوقات من به عنوان روزنامه‌نگار چنان با سوژه مورد نظرم درگیر می‌شوم که ناگزیر به چالش می‌شوم؛ چالش با همه چیز از جمله محیط و جامعه.بنابراین ناخودآگاه جایگاه من به عنوان روزنامه‌نگار به فعال اجتماعی تبدیل می‌شود."

وی سپس با تاکید بر اینکه "خیلی از سوژه‌ها از زندگی ما جدانیست"، ادامه داد: "یکی از این سوژه ها قانون است. قانون را چه کسی باید تغییر دهد و اصلاح کند؟ من به عنوان آدمی که در آن مملکت زندگی می‌کنم و روزنامه‌نگار هم هستم در قبال آن چه مسئولیتی دارم؟ اما اتفاق دیگری که در آن کشور می‌افتد این است که خود حرفه روزنامه‌نگاری به دلیل اینکه روزنامه‌نگاران به‌طور مداوم قربانیان حقوق بشر هستند، از یک منظر تبدیل به نوعی از فعالیت حقوق بشری می‌شود."

این روزنامه‌نگار با اشاره به اینکه دامنه اعتراض‌ها همچنان در ایران ادامه دارد گفت: "ممکن است خیلی‌ها بگویند که نقض حقوق بشر، زندانی سیاسی، شکنجه و اعدام در سی سال اخیر همیشه در ایران وجود داشته. اعتراض‌ها همیشه بوده و سرکوب هم همیشه بوده... بله همیشه بوده اما نقطه تفاوت امروز با گذشته، انرژی و قدرتی است که در درون جنبش اعتراضی مردم با همه این خشونت‌ها مقابله می‌کند."

به عقیده آسیه امینی به علل مختلف از جمله تخریب‌های ناشی از سال‌های جنگ، نا آرامی، تحریم‌ها و سرکوب‌های اجتماعی و سیاسی، بسیاری از فعالان، از جمله خود وی حوزه های اجتماعی را برای فعالیت ترجیح دادند. زیرا بر این باور بودند که تغییرات باید از بدنه اجتماع آغاز شود: "اما حتی مسالمت‌جویانه‌ترین حرکت‌های مردمی از سوی حکومت تحمل نشد؛ چراکه حاکمیت ایران همواره یک حاکمیت ایدئولوژیک بوده و از آن قوام می‌گرفته.اما به نظر من این قوام را به مرور از دست داده و همین حاکمیت را دچار ترس و تزلزل کرده است.به همین دلیل حرکت فعالان اجتماعی را نیز در جهت تضعیف این ایدئولوژی می‌دانند."

وی یکی از مهمترین کارهایی را که ایرانیان خارج از کشور می‌توانند در حمایت از مردم معترض ایران انجام دهند، زنده نگه داشتن صدای جنبش اعتراضی مردم ایران دانست و اینکه اجازه داده نشود قدرت نظامی جمهوری ایران، صدای اعتراض مردم را خفه کند.

این روزنامه‌نگار می گوید: "سال‌هاست که کشور ثروتمند ما به خاطر داشتن نفت و گاز اسیر است. دولت‌های غربی هم دنبال همین‌ها هستند و به حقوق بشر ما کاری ندارند. در حالی که حقوق بشر ما همیشه قربانی این ثروت عظیم نیز شده است."

آسیه امینی با اشاره به اینکه در ایران گروه‌های مختلفی از فعالان حقوق زنان به صورت موازی با همدیگر فعالیت می‌کنند و باهم همکاری دارند، در پاسخ به پرسشی مبنی بر علل موفقیت زنان ایران در دنیا، گفت: "ما بازماندگان مادربزرگ‌های خود از جنبش مشروطه به این‌سو هستیم. به هیچ عنوان نباید زحمت‌های آنها را در جنبش زنان ایران تا به امروز نادیده بگیریم. شاید سنگ اول را آنها به خوبی بنا کردند که "توزیع اگاهی" را مهمترین رکن فعالیت خود قرار دادند. زیرا جنبش زنان ایران یکی از اولین کارهایش باسواد کردن زنان ایرانی بود. آگاهی سنگ بنای اولیه هر جنبش رو به رشدی است. به نظر من از آن زمان تا امروز همچنان آگاهی عنصر اصلی و پیش برنده جنبش زنان ایران بوده است. میزان توزیع اطلاعات، درباره مسائل زنان در همین ده سال گذشته قابل مقایسه با خیلی از کشورهای دیگر نبوده است. توزیع اطلاعات به نوعی به چالش کشیدن همه ساختارهای مردسالار نیز هست."

این فعال حقوق بشر در پایان گفت: "«ما زنان به این نتیجه رسیده‌ایم هر اتفاقی که قرار است در دنیا بیفتد باید از خانه هایمان شروع بشود. دموکراسی باید از خانه بیرون بیاید و گسترش پیدا بکند. آن چیزی که جنبش زنان به دنبال آن است برابری‌طلبی در همه زمینه‌هاست؛ و زنان فعال در جنبش ایران دموکراسی را از خودشان و خانه‌هایشان شروع کرده‌ و به بیرون برده‌اند."

انرژی هسته‌ای

"نگار یوسفی"، نیز با اشاره به تظاهرات اخیر دانشجویی در تهران و چند شهر بزرگ ایران، گفت: "در اخبار سوئد هیچ خبری درباره این تظاهرات یکی دو هفته اخیر نبود و ما خبرها را از فیس بوک و یوتیوب دریافت می‌کردیم. چیزی که سوئد در موردش متمرکز شده مسئله انرژی هسته‌ای است و این برایشان از وضعیت حقوق بشر در ایران مهمتر است. متاسفانه اگر سوئد خودش در مسئله‌ای ذی‌نفع باشد، به آن می‌پردازد و اگر نباشد، چندان به آن اهمیتی نمی‌دهد و مسئله آنطور که باید بزرگنمایی نمی‌شود."

این روزنامه‌نگار با اشاره به اینکه اتفاق‌های زیادی در دنیا روی می دهد و همه مایل نیستند فقط در مورد ایران بشنوند گفت: "نمی‌شود فقط روی ایران تمرکز کرد. ایران برای ما خیلی مهم است ولی به‌عنوان مثال ونزوئلایی ها هم مایلند در مورد چاوز بشنوند."

نگار یوسفی به این نکته اشاره کرد که رادیو و تلویزیون سوئد در درون ایران خبرنگار ندارد و توضیح داد: "الجزیره، بی‌بی‌سی و دیگر خبرگزاری‌ها این کار را کرده‌اند و خبرنگار بومی در داخل ایران دارند، اما سوئد این امکان را ندارد."

او در پاسخ به اینکه چرا جنبش زنان ایران تا این حد در دنیا مشهور است، گفت: "زنان ایرانی اولین قربانیان رژیم اسلامی بودند. به همین دلیل نمی‌شود جنبش زنان ایران را با سوئد مقایسه کرد. مسئله بسیار بزرگتر از اینها است. مسئله زندانیان سیاسی، نبود آزادی‌های سیاسی، حقوق اقلیت‌ها و... تمام اینها قسمتی از مسائل و مطالبات جنبش زنان ایران را دربرگرفته است. در واقع جنبش زنان ایران بسیار همه جانبه است و فقط مسئله زنان را در بر نمی‌گیرد. این جنبش حتی به بیرون هم سرایت کرده است و نقش بزرگی در تغییرات ایران بازی خواهد کرد."

در این برنامه همچنین نامه سرگشاده هشت هنرمند ایرانی در واکنش به اتفاق‌های اخیر ایران که توسط آذر محلوجیان به زبان سوئدی ترجمه شده بود، برای حاضران قرائت شد. هنرمندانی که پای این نامه را امضا کرده اند عبارت بودند از: حمید امجد، نغمه ثمینی، محمد رحمانیان، محمدرضا راد، علیرضا نادری، محمدامیر یاراحمدی و محمد یعقوبی.

در این متن اعتراضی با تاکید بر اینکه در مقطع کنونی، فعالیت برای امضاکنندگان نامه فوق چیزی نیست جز ثبت صادقانه حوادث اخیر برای آیندگان، آمده بود: "ما هنرمندان تئاتر تصمیم گرفته‌ایم از اجتماعات بزرگ مردم بنویسیم. از آدم‌هایی بنویسیم که نقش بزرگی بازی کردند. ما تصمیم گرفتیم از آدم‌های کوچک خیابان که رل خود ر ا تغییر دادند و به شخصیت‌های نامیرا تبدیل شدند بنویسیم."

پایان‌بخش این برنامه، گروه "آبجیز" بود که در حمایت از مردم ایران، آهنگی به نام "بیا" خوانده‌اند. خواننده این ترانه، "ملودی" و "صفورا"، دو خواهر ایرانی هستند که گروه "آبجیز" را در سوئد تشکیل داده‌اند. آن‌ها هر دو در سال 1980 وطن خود را ترک کرده اند. گروه آبجیز در ترانه‌های خود، مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران را مطرح می‌کند و رویکردی اعتراضی دارد.

کهریزک یک اشتباه کوچک بود

سرداراحمد رضا رادان، جانشین فرماندهی نیروی انتظامی روزگذشته با حضوردریک کنفرانس خبری ضمن تشریح جزییات طرح جدید امنیت اخلاقی ـ اجتماعی، از نصب 400 دوربین مداربسته در تهران خبر داد و فحایع زندان کهریزک را "یک اشتباه کوچک" خواند.

سردار رادان در این نشست با اشاره به هفته ناجا که از15 تا 21 مهرماه برگزار می شود، شعاراین هفته را "انضباط، امنیت وسرمایه اجتماعی" اعلام کرد وبا اشاره به اجرای دور جدید طرح جدید امنیت اجتماعی، گفت: "به دلیل اینکه جامعه درچند ماهه گذشته انتخابات ریاست جمهوری را درپیش داشت ما صلاح دانستیم تا این طرح برای مدت کوتاهی متوقف شود، اما این مقطع زمانی کوتاه دلیل برجمع آوری کامل این طرح نیست. هم اکنون موضوع امنیت اجتماعی با اولویت های هراستان درحال اجراست، به طوری که در برخی ازاستان ها ممکن است موضوع اراذل واوباش مورد توجه قرارگیرد ودربرخی نقاط دیگر نیز موضوعات اخلاقی؛ اما درمجموع اولویت پلیس با توجه به وضعیت پیش آمده پس ازانتخابات اولویت دیگری است."

وی درتشریح حوادث پس ازانتخابات وجزئیات طرح امنیت اظهار داشت: "متأسفانه درایام بعد از انتخابات به واسطه برخی ازموضوعات بخشی ازبرنامه های پلیس درحاشیه قرارگرفت، اما درعین حال موضوع امنیت اجتماعی مورد توجه پلیس بود، به طوری که دره فرحزاد درقالب این طرح طی چند هفته گذشته پاکسازی شد. ما ازآغازطرح امنیت اجتماعی معتقد بودیم که امنیت اجتماعی زنجیری است که دارای حلقه های متصل به یکدیگراست، پس برای مقابله با آن باید همه جوانب آن را مورد بررسی قرارداد. درطرح فوق تنها به نحوه پوشش درخیابان ها اکتفا نمی کنیم، بلکه برخورد دراستفاده ازکراوات وپاپیون، برخورد با واحدهای تولیدی ومکان هایی که پوشاک غیرمتعارف عرضه می کنند وممنوعیت استفاده ازبرخی ازمانکن ها درفروشگاهها ومغازه ها ازمهمترین بخش های طرح فوق است."

وی دربخش دیگری ازسخنان خود به طرح نصب دوربین های مداربسته درسطح شهرپرداخت و گفت: "پلیس به دنبال آن است که بتواند احساس امنیت وآرامش با حضورغیرفیزیکی پلیس را درجامعه نهادینه کند که دراین رابطه نصب دوربین می تواند تأثیرگذارباشد. درواقع اگرمجرمی آگاه باشد که تحت کنترل است، دیگرجرمی را مرتکب نخواهد شد. همچنین درصورت وقوع جرم هم کشف آن توسط پلیس آسان تراست. درهمین راستا، 400 دوربین مدار بسته برای شهرتهران درنظرگرفته شده که تاکنون 200 دوربین نصب شده وپلیس درحال نصب باقی دوربین ها درسطح شهراست. این دوربین ها کارایی سه مرحله ای دارد، به طوری که در یک مرحله به کلانتری ها ودرمرحله دیگربه سرکلانتری ها ودرمرحله سوم به مراکزفرماندهی وکنترل نصب می شود."

وی دربخش دیگری ازسخنان خود درارتباط با پرونده کهریزک وتخلفات اتفاق افتاده درآن توسط مأموران نیروی انتظامی هم اظهارداشت: "ابتدا باید ازتلاش پرسنل زحمتکش نیروی انتظامی در حوادث اخیرتشکرکنم. چون احساس می کنم که دراین موضوع تلاش این افراد یک مقداری فراموش شد. پرسنل بسیج ونیروی انتظامی درراستای تنها یک شعارمبنی براینکه دراصل ولایت پذیری شکی نیست، گام برمی دارند. البته درقسمت کوچکی ازمأموریت ما اشتباهاتی رخ داد که البته این اشتباهات نیزباید برطرف شود. موضوع کهریزک هم یکی ازهمان اشتباهاتی بود که بعضی ازکارکنان نیروی انتظامی انجام دادند که باید به این موضوع رسیدگی شود. دراین رابطه 10 نفرازپرسنل نیروی انتظامی مورد بازجویی قرارگرفتند که برای هشت نفرازاین افراد قراربازداشت صادرشده است.