۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

هر آنکس درد دل وطن شنید و بر خود مگرفت کمتر از سگی است که استخوان خر به دهان گرفت


هر وقت به یک نفر گفتم:ایا توی این کشور به حق خودت رسیدی؟
نیش خندی زد و جواب داد:" ای بابا حوصله داریا..."
چرا؟چرا اینقدر غرقیم توی یه چیزی به نام به اصطلاح زندگی..؟
آخر از این زندگی پوچ چی بمون میرسه؟ مگه ما به این دنیا نمی
اییم تا سربلند از این دنیا بریم؟پس کو؟ کو آزاد
ی کو آزادگی؟
نمی خوام شعار بدم ولی وظیفه خودم میدونم که بگم هر آنچه را
که هلاج نگفت.
گوش کن این حرف من نیست حرف خاک زیر پایت هست:

سالها قبل از انقلاب ، مردان بزرگی سر به دارانه با ظلم و زور گویی میارزه کردند و در این راه جان دادند.(در راه وطن).از روحانی گرفته تا اریایی و وطن دوست.این فقط روحانیون نبودند که معترض بودند.آنها فقط به قسمتی از حکومت که بر خلاف عقاید خودشان و دین بود اعتراض داشتند. در پس این پرده ای که الآن می بینید ، مردان بزرگی بودند که پا به این عرصه نهادند ، ولی سرنوشت جوری رقم خورد که یک سری از به اصطلاح روحانیونی که عرصه رو برای رشد و نمود اهدافشون محیا و آماده می دیدند سکان این کشتی انقلابی رو به پیروزی رو بدست بگیرند و سر نا خداهای اون را هم زیر آب کنند و پرچم خودشون را با نام مقدس " الله " به همه معرفی کنند.مردم ساده هم که فکر می کردند " هر چه بیاید به از این خواهد بود" اری گفتند و خاری بر آنها امد.
بعد از انقلاب مردم بتدریج متوجه ی تیشه ای که بر ریشه خود زده بودند شدند ولی دیگر دیر بود. آنهایی که توانستند و یا حیاتشان در خطر بود رفتند و از اشیانه دور شدند و در حسرت روزهای از دست رفته و بر باد رفته سوختند. انهایی هم که ماندند زندانی شدند.آن روشن فکران و روشن دلانی که واقعا به نفع ملت گام بر می داشتند اگاهانه بدست همین مقامات کنونی ترور شدند و سر به نیست شدند. عده ای که در مجلس به مردم خدمت می کردند و یا مهره سوخته بودند ، در غیاب همین مقامات با بمب به هوا رفتند .
انهایی که صدایشان فانوس راه مردم بود همانند : داریوش ، فریدون ، فرهاد و..." یا مجبور به هجرت شدند یا گوشه نشین کوچه تاریک تنهایی شدند و بی صدا و در خموشی پر کشیدند.
از همان زمان دولت زور نشین ، شروع کرد به پرورش موجوداتی لاشخور دولت تا در روز مبادا بتوانند خیابانهای شهر را اشغال کنند و فریاد مرگ بر فلانی سر دهند. با شروع جنگ ، این قشر تهی دست و فقیر بودند که با شاخی که در جیبشان گذاشتند که ما آریایی هستیم ، ما متمدن هستیم ، ما مسلمان هستیم و غنی ، به میدانهای مبارزه شتفتند و جان بر کفانه در راه وطن شهید شدند.(روحشان شاد)
بعد از جنگ ویرانی ماند و ویرانی. اما کسی این ویرانیها را آباد نکرد. میلیاردها دلار نفتی که فروخته شد گوشه ای از خون شهیدان هم نبود اما می توانست گوشه ای را آباد کند. ما قبل از انقلاب ابادانی بیشتری داشتیم تا بعد از آن. حالا شاه میخورد ولی برای وطن ارزش قائل بود و گوشه ای از آن را به روس و عریب و... نبخشید.همین میدان آزادی تهران ، ورزشگاه آزادی ، شرکت نفت ، پالایشگاهها، ذوب آهن،شرکت فولاد،مهر آباد ، راه اهن ، حتی تزئین بارگاه امام رضا(ع) و...آیا قبل از انقلاب بود یا بعد از آن؟
حال بعد از انقلاب : برج میلاد (بنایی بلند و خیکی برای کم نیاوردن در دنیا) همین.
ما قبل از انقلاب در رشته های ورزشی بسیاری موفق بودیم ، مثلا کشت یا حضور در جام جهانی و...ولی همانطور که می دانید تا سالها بعد از انقلاب اثری از ایران در عرصه ورزش نبود.
در هنر و طرح ما ریشه آن بودیم ، در مد ما الگوی جهانی داشتیم {{Persian Fashion .قبل از انقلاب اگر یک ایرانی به تقطه ای از جهان میرفت او را به چشم یک انسان با تمدن چند هزار ساله می دیدند نه تروریست.
حالا چه داریم ؟ از ما چه مانده؟ چه کسی ما را به عنوان یک انسان با تمدن چندین هزار ساله می نگرد؟ اری تمدن ما 30 ساله شده است ، تمدنی آلوده به خون و سیاهی. ایا کسی جرات داشت قبل از انقلاب فیلمی مثل 300 بسازد و تمدن ما را تحریف کند؟
نمی خواهم بگویم قبل از انقلاب بهشت بود ، بله آنوقت هم آزادی بیان کم بود ولی هر چه بود دیده می شد و به گوش مردم می رسید ، چیزی که الآن اصلا وجود ندارد.همین متن را هم اگر ببینند فیلتر و قفل و...را به آن می پیچانند.
این نامردان سایتی مثل سایت داریوش رو هم به بهانه تجاوز فرهنگی فیلتر کردند و خودشون روی نماد تمدن ما ایرانیان ، تخت جمشید سد میبندند و از بینش می برند ، دریای خزر را به روسها و همسایه های شمالی میدهند و خلیج پارس رو هم به عربای نیم تنی عجم ستیز. و پول نفت رو هم بین سوریه و لبنان و فلسطین و خودشون و لاشخورهای چاپلوس صحنه پر کن تقسیم می کنند تا از گزند روزگار در امان بمونند و دهان چهار تا کشور را پر کنند تا ساکت بمونند.
وقتی کسی هم از آزادی بیان و آزادی صحبت کنه اون را با بر چسب ضد اسلام ضد ولایت ، شیطان پرست و دشمن خدا و پیغمبر ، جلوی مردم می اندازند تا به دست همین مردم عقب مونده ، از سیاست تکه تکه بشند و خود مردم حکم اعدامشون را بدند.
تو این سالها اینقدر مردم رو ترسوندند و آزار دادند که مردم الآن که دارند cdنگاه میکنند و یا تو اینترنت هستند و یا پای ماهواره هستند یا دست کسی که دوستش دارند رو میگیرند و تو خیا بون قدم می زنند و سالم و سلامت بر میگردند خونه، بهشون احساس آزادی و شور و شعف دست میده.(متاسفم)
واقعا خنده داره ، الآن داخل همین کشورهای غربی که اینقدر رسانه های ما اونها رو بد و زشت نشون میدهند ،این چیز ها به قدر پشیزی هم ارزش نداره و کمکم مردم رو به سئالات دینی و واقع گرایی آورده اند. وما به دنبال یه دربچه ی تاریک و سیاه ، که به پای عریان زندگی نگاه کنیم و حسرت بیهوده بخوریم.
به خدا اگه یک روزی کسی را می دیدم که تو خیابون علیه این رژیم شعار میده همون لحظه کنارش می ایستادم و من هم باهاش شعار میدادم.ولی :
در هیچ کس همت و دین و ثباط نیست جان کندن است زندگی ما حیات نیست
این حرفها رو نگفتم که نشون بدم چیزی حالیم هست و کار بلدم ،یا اینکه بخوام شعاری داده باشم.من خیلی کوچکتر از این حرفهام وهیچ چیز هم حالیم نیست ول وظیفم بود بگم.
این رو هم بگم که این مسئله ای نیست که با کفتگو و به صورت مصالحت آمیز حل بشه ، آخر تکلیف خونهایی که به نا حق ریخته شده چی میشه؟ اون افراد فداکار چشم انتظار ما هستند.
یه خواهش دیگه هم دارم که اینقدر خودتون رو دست این رسانه های آلوده این دولت ندید و چرندیاتشون رو باور نکنید.اینها حتی سریالهاشون هم با پلیس و آخوند وعروسی تموم میشه تا نشون بدن که چقدر خوبند و به مردم خدمت می کنند. اگه روزی هم دیدید که از همین کانالهای به اصطلاح اسلامی به شما گفتند که ما دزد بودیم و خیانتکار و الآن هم داریم میریم پی کارمون ، باور نکنید که اینها تا ته دیگ رو هم نخورند از اینجایی که هستند تکون نمی خورند.
فقط خود مردم باید رژیم را عوض کنند ، به نظر من رفراندوم هم فایده ای نداره و هیچ کمکی نمیکنه چون توش دست میبرند. آخه کی باور میکنه اینها برای رضای خدا موش بگیرند؟
خلاصه گفتنی زیاد هست و مردم بی حوصله. ولی از ما گفتن بود...

هر آنکس درد دل وطن شنید و بر خود مگرفت
کمتر از سگی است که استخوان خر به دهان گرفت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر