حسن یوسفی اشکوری و محسن مخملباف، دو روشنفکر دینی ایرانی، در پیامهای جداگانهای به اعتصابکنندگان نیویورک، از حرکت اعتراضی آنها حمایت کردند.
به گزارش «موج سبز آزادی» متن کامل این دو پیام را به نقل از سایت رسمی اعتصاب غذای نیویورک، در ادامه میتوانید بخوانید:
پیام یوسفی اشکوری
به نام آن که انسان را آزاد و مسئول آفرید و به او کرامت بخشید و او را بر سرنوشت خویش حاکم کرد
جهان مدرن، به رغم کاستی هایش، از امتیازی بزرگ برخوردار است و آن این است که به برکت شبکه های عظیم ارتباطی اش سراسر گیتی و اقوام و طوایف کره زمین را به هم نزدیک کرده و همگان را خواسته و نا خواسته در شادی و غم یکدیگر شریک و سهیم ساخته است. امروز کوچکترین رخدادی در کمترین زمان می تواند مرزها را در نوردد و افکار عمومی جهانیان را به تناسب اهمیتش تحت تأثیر قرار دهد. همین امر مبارک موجب شده است که مقاومت جهانی در برابر استبداد و دیکتاتوری و قدرتهای ستمگر به سادگی شکل بگیرد و دستیابی به آزادی و عدالت و تحقق دموکراسی و اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر به واقعیت نزدیکتر گردد. از این رو اکنون دیگریک ملت عدالت طلب و یا حتی یک فرد آزادیخواه و در بند زندان در دورترین نقاط جهان تنها نیست و تمام مردم همفکر و همراه و هم هدف را در سراسر جهان با خود و در کنار خود می بیند. اکنون، به رغم فضای سنتی پیشین، مرزهای واقعی و یا توهمی ایئولوژیک و قومی و جنسیتی و انواع دیگر آن، در برابر عدالت خواهی و آزادی و در آستان دموکراسی و حقوق بشر رنگ باخته و حقوق ذاتی و مصالح عمومی آدمیان به اعتبار نوعیت آن در سراسر گیتی محور مشترک همگان بویژه آزادیخواهان جهان است.
ملت ایران دیری است که گرفتار انواع تبعیض ها و بی عدالتی ها و ستم ها است و مبارزات بیش از یک قرنه آن هنوز به مرز مطلوب نرسیده است. نه انقلاب قانون خواهی مشروطیت به تمام اهداف خود رسید و نه انقلاب اسلامی ایران به وعده های داده شده خود مبنی بر عدالت و آزادی و اخلاق گرایی جامه عمل پوشاند. سی سال مقاومت دموکراسی طلبان ایران هنوز به جایی نرسیده و هر بار که امیدی بر انگیخته شده با سرکوبی و نا کامی روبرو شده است. حاکمان اقتدارگرای ایران حاضر نیستند به خواسته های مردم ایران، حتی در چهارچوب قانن اساسی خود، تن در دهند و دست کم بخشی از حقوق ملت را به آنان باز گردانند. در انتخابات اخیر می رفت که اندک تغییری در بلوک قدرت بلامنازع و ولایت مطلقه فقیه جمهوری اسلامی رخ دهد اما با یک کودتای سیاه انتخاباتی این اندک امید نیز به یأس مبدل شد. اعتراض حق طلبانه مردم تحمل نشد و با استفاده از انواع ابزار سرکوب ( حمله به اجتماعات، ضرب و جرح انبوه مردم، دستگیریهای گسترده و قتل شماری قابل توجه از جوانان و دیگران ) به مقابله برخواستند.
اما خوشبخانه در پی این رخدا نامبارک، جنبشی بزرگ و مبارک پدید آمد که گرچه تمام اقشار مردم آزادیخواه ایران در آن شرکت جسته اند اما آشکارا انبوه جوانان حق طلب پیشگام آن شده اند و اینان آمادگی خود را، مانند پدران خود، برای کسب آزادی و دستیابی به عدالت و دموکراسی اعلام کرده اند. اینان هر روز در خیابانها کتک می خورند و در کوچه و پس کوچه های شهر کشته می شوند و در زندانها انواع شکنجه و رنج را تحمل می کنند اما آنچه در این میان بر امیدها می افزاید همراهی و همگرایی وجدانهای آزاد بشری در تمام جهان با مردم ایران و خانواده های شهیدان این جنبش و زندانیان سیاسی در سلولهای زندان اوین است. به برکت شبکه های ارتباطی جهانی و ابزارهای رسانه ای اینترنیتی در کوتاه ترین زمان مردم سراسر دنیا از حوادث ایران با خبر می شوند و مثلا شهادت ندا آقا سلطان مردم جهان را به عمق حوادث تراژیک جنبش آگاه می کند. اعتصاب غذای نیویورک، که به همت شماری از آزادیخواهان ایرانی برپا شده است، نمونه ای روشن از این همگرایی است. بویژه حمایت و پیوستن بسیاری از شخصیتهای روشنفکری و حقوق بشری و هنری و ادبی و علمی و سیاسی جهانی به این حرکت اعتراضی در دفاع از جنبش مردم ایران نشانی از وجدان بیدار جهان مدرن است. اکنون دیگر مردم و بویژ خانواده های شهیدان و زندانیان سیاسی تنها نیستند و می توان گفت که کنج هر خانه ای در ایران و دیوار هر سلولی در اوین به شبکه ی از افکار و وجدانهای آزادیخواهان جهان پیوند دارد و این می تواند از پیروزی عدالت و آزادی در آینده ای نه چندان دور در ایران خبردهد.با سپاس از تمام دست اندرکاران این اقدام مبارک و تشکر از تمام پیوستگان به این اعتصاب و به امید پیروزی نزدیک ملت ایران در کسب آزادی و عدالت.
همراه شما
حسن یوسفی اشکوری
1 مرداد 1388 / 23 جولای 2009
ایتالیا کیوسی ( توسکانا )
پیام مخملباف
جهان به ظلمی که بر ایران می رفت چشم و گوش بسته بود. یکی به آن دلیل که در سودای صلح خود بود بی آن که در غم آزادی ما باشد، و نمی دانست که این دو به هم وابسته اند و یکی به آن دلیل که از ما دور بودند. شما نزدیک آمده اید تا درگاه سازمان ملل. با گرسنگی مردمی که صاحب نفت اند و گرسنه.
گنجی عزیز بار پیش تو 70 روز به تنهایی در سلول انفرادی مردانگی و یگانگی خودت گرسنگی کشیدی برای خلقی که به ظلمی که بر تو می رفت چشم و گوش بسته بود. یکی به آن دلیل که هر یک در سودای آزادی خود بود، بی آن که در سودای آزادی دیگری باشد، و نمی دانست که این دو به هم وابسته اند.
فرق قطره ای که تو بودی جدا از دریا، با قطره ای که تویی اکنون در دریا، فرق دیروز و امروز ماست.
اکنون شما مردان مرد و زنان زن بر درگاه ملل، گرسنه و تشنه از خلقی سخن می رانید که بیش از هر جا و هر وقت گرسنه آزادی و تشنه عدالت اند و همانگونه که سازمان ملل در نیویورک و آمریکاست اما متعلق به نیویورکی ها و آمریکایی ها نیست و متعلق به همه بشر است، جنبش سبز ایران امروز نیز نه متعلق به موسوی یا مذهبی ها و اصلاح طلبان، که متعلق به همه مردم ایران است.
جنبش سبز پرچمی نیست در مقابل پرچم های دیگر، این چتر سبزی است که ما را از سوزش استبداد در امان دارد. این روح جمعی گم شده 30 ساله ماست که دوباره پیدا شده است.
ما نه این و آن و این، که ایرانی شده ایم. نه ایرانی، که بشر شده ایم. گرسنه نشستگان بر درگاه خانه بشر .قطعه ای 70 میلیونی از یک واحد 6 میلیاردی. نه، نه ، این رود را سر بازپس رفتن نیست. دریا دوباره به قطره ها عقب نخواهد نشست...
بگذار از این جا دست کوچکم را در دستان جمع بزرگتان بگذارم تا دل قطره ایم دریایی شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر