۱۳۸۸ تیر ۱۶, سهشنبه
تازه امشب فهمیدم چه مصیبتی بر سرمان نازل شده است
می گویند هر کسی عزیزی را از دست می دهد در روزهای اول چندان نبود و کمبود ان تازه رفته را لمس نمی کند دلیل این واقعه را نیز همراهی اطرافیان با شخص مصیبت دیده و عدم برخورد او با واقعیت یعنی نبودن شخص تازه مرحوم می دانند. اما با رفتن اطرافیان به زندگی خود و لمس کمبود شخص رفته، گویی تازه عمق مصبیت بر مصیبت دیده واضح می گردد انگار امشب برای من همان شب بود. شبی که تازه فهمیدم چه مصیبتی بر سرمان نازل شده است شبی که حتی خرمگسی هم که به دور ا.ن می گشت نتوانست غم برخورد با این واقعیت را تبدیل به لبخند کند امشب متوجه شدم باید دست کم چهار سال دیگر داغ دار وطن باشیم امشب فهمیدم باید چهار سال دیگر در مقابل مکر و حیله فریاد بزنیم و با آن بجنگیم .غم عجیبی امشب به دل دارم به مانند غم مادری فرزند از دست داده و به مانند حسرت تشنه ای به سراب رسیده آسمان این روزهای ایران نیز گویی با ها هم درد شده است و غبارآلود است انگار این غم را آسمان ایران هم نتوانست تحمل کند نمی دانیم چگونه با مصیبت رویت ا.ن در مقابل دوربین ها کنار می آییم. نمی دانم چگونه با ننگ رئیس جمهوری این چنین کنار بیاییم. انگار دیگه حوصله ای هم برای جوک ساختن برای دست نشانده ی خامنه ای نمانده است. مادربزرگ پیر من در توجیح غبار آلودی این روزها می گوید مادر مگر کم آدم کشتند مگر کم دروغ گفتند و تهمت زدند می خواهی غذابی به سرمان نیاید. من چندان به این عقاید پایبند نیستم اما این را می دانم که آسمان دل من هم شدیدا غبار آلود است.خدا به همه ی ما صبر و عقل بدهد برای تحمل این مصیبت.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر